- قیمت
- بها، ارزش، نرخ
معنی قیمت - جستجوی لغت در جدول جو
- قیمت
- بهای کالا، ارزش هر چیزی
- قیمت ((ق مَ))
- ارزش، نرخ
قیمت خون پدر کسی: کنایه از بهای بسیار گزاف
- قیمت
- بها، نرخ، ارزش، ارج
قیمت عادله: قیمت متعارف و به نرخ معمول بازار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درتازی نیامده گرانبها گرانمایه گرانبها با ارزش انگشتر قیمتی
دارای ارزش بسیار
Precious
precioso
kostbar
драгоценный
дорогоцінний
precioso
précieux
prezioso
kostbaar
मूल्यवान
berharga
غاليٌّ
değerli
thamani
মূল্যবান
قیمتی
بخش، برخ، پاره، سرنوشت، بخت
پیشینه، دیرینگی، دیرینه، کهنگی
رستاخیز، روز بازپسین
برانگیخته شدن پس از مرگ، کنایه از رستاخیز، هفتاد و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه، لااقسم، کنایه از شلوغ
قیامت کردن: کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
قیامت کردن: کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
قد، بلندی تنۀ آدمی، اندام
اذان خفیف و کلماتی که در آغاز نماز می گویند، اقامه
قامت بستن (زدن، گفتن): به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن
قامت کردن: به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن،برای مثال بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت / در نماز آیند آن ها یی که قامت می کنند (اوحدی - ۲۰۹)
اذان خفیف و کلماتی که در آغاز نماز می گویند، اقامه
قامت بستن (زدن، گفتن): به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن
قامت کردن: به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن،
خورشی که از گوشت ریزکرده، لپه، پیاز داغ، سیب زمینی سرخ کرده و رب تهیه می شود، گوشت خردکرده
قیمه کردن: کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
قیمه کردن: کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
پیشی، دیرینگی، سابقه در امری، در فلسفه قدم