معنی قیلوط در لغت نامه دهخدا

بلغت اهل مغرب دوایی است و آن برگ کندنای شامی باشد که نوعی از کندناست. (برهان) (آنندراج). یکی از گونه های تره است. (فرهنگ فارسی معین)

معنی قیلوط در فرهنگ لغت هوشیار

برگ گندنای شامی از گیاهان یکی از گونه های تره برگ گندنای شامی

لغت نامه دهخدا

فرهنگ لغت هوشیار

(وی ی)

منسوب به قیلویه. (از معجم البلدان). رجوع به قیلویه شود

(قُ)

رستنیی باشد که آن را کراث شامی گویند، و آن نوعی از گندناست. (برهان) (فهرست مخزن الادویه)

(قِلْ لَ)

فرزندان جن و اولاد شیطان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلاط شود

یونانی تازی گشته تره بستانی ازگیاهان کراث بستانی

به روزخفتن