- قیفاوس
- یونانی تازی گشته کیکاووس از چهره های سپهری
معنی قیفاوس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی
پارسی تازی گشته کیکاوس از چهره های سپهری
انسداد روده ها در نتیجه یک آماس قولنج روده یی
ک هوشیاری
مرض عفونی که بوسیله شپش سرایت کند
رگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند، رگ
نوازش نواخت، پیشکش، نژادگی بزرگ تباری
سری وابسته به سر، سراروی در یونانی کفاله به معنی سر و راس است ولی قیفال در کتب طبیء عربی و فارسی به معانی ذیل آمده: به معنی یونانی و فرانسوی به کار رفته که به معنی آنچه مربوط به سر است (راسی) می باشد مانند ورید قیفال (یکی از وریدهای بازو) شریان قیفال (شریان سبات) سراروی، مخصوصا به ورید قیفال اطلاق شود: هر یکی از ساعدتین ما در بازو خویشتن آویخته با کحل و قیفال. (منوچهری د. 133) یا قیفال از دست مردمک دیده زدن، خون گریستن: عدو حرارت بیم تو دارد اندر دل ز دست مردمک دیده زان زند قیفال
یونانی تازی گشته پاپیچال از گیاهان یکی از گونه های عشقه
نوعی بیماری عفونی که با تب همراه است. میکروب آن از طریق نیش زدن شپش وارد خون می شود
بیماری واگیردار که به وسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل می شود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس و تب شدید همراه است
سنجش، هم سنجی، فرا سنجی
برسی چیزی با روی چیز دیگر از روی مشابهت، سنجش، مقایسه، اندازه گیری، گمان، اندازه
قیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد
قیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد
اندازه گرفتن، سنجیدن