شهر قدیم انتهای جنوب شرقی کیلیکیا در آسیای صغیر، در آنجا اسکندر مقدونی داریوش سوم را شکست داد (333 قبل از میلاد) و هراکلیوس سپاهی از ایرانیان را مغلوب کرد، (دایره المعارف فارسی)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 163 و ج 2 صص 1001 - 1026 و 1301 - 1466 و ج 3 ص 2111 و 2172 و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود، برآغالانیدن سگ و جز آن را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بند کردن در و قفل کردن، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی: انها علیهم موصده، قالوا مطبقه، (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، در بستن، (تاج المصادر بیهقی)، بستن در، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
شهر قدیم انتهای جنوب شرقی کیلیکیا در آسیای صغیر، در آنجا اسکندر مقدونی داریوش سوم را شکست داد (333 قبل از میلاد) و هراکلیوس سپاهی از ایرانیان را مغلوب کرد، (دایره المعارف فارسی)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 163 و ج 2 صص 1001 - 1026 و 1301 - 1466 و ج 3 ص 2111 و 2172 و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود، برآغالانیدن سگ و جز آن را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بند کردن در و قفل کردن، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی: انها علیهم موصده، قالوا مطبقه، (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، در بستن، (تاج المصادر بیهقی)، بستن در، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
معرب پیه سوز، ج، بیاسیس، ابن بطوطه در سفرنامه (چ مصر ص 181) نویسد: و فی المجلس خمسه من البیاسیس و البیسوس شبه المناره من النحاس له ارجل ثلاث و علی رأسه شبه جلاس من النحاس و فی وسطه انبوب للفتیله و یملأ من الشحم المذاب، و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 133 شود
معرب پیه سوز، ج، بیاسیس، ابن بطوطه در سفرنامه (چ مصر ص 181) نویسد: و فی المجلس خمسه من البیاسیس و البیسوس شبه المناره من النحاس له ارجل ثلاث و علی رأسه شبه جلاس من النحاس و فی وسطه انبوب للفتیله و یملأ من الشحم المذاب، و نیز رجوع به دزی ج 1 ص 133 شود
لبلاب و عشقه را گویند و به فارسی عشق پیچان خوانند، و حبل المساکین همان است. (برهان). لبلاب کبیر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). معروف به حبل المساکین است. گیاهی است مانند لبلاب و سخت تر از آن، و دارای انواع و اقسامی است. قسوس سفید دارای تخم سفید است و قسوس سیاه دارای میوۀ سیاه و نوع سوم را قس نامند وآن را ثمری نباشد. مجموع اصناف قسوس حرّیف و قابض بود و یک نوع از آن گرم بود و باقی اصناف آن سرد بودو عصب را مضر بود و گل وی چون با شراب آشامند قرحۀامعا را نافع بود و اگر احتیاج به خوردن وی بود باید که در روز دو نوبت بیاشامند و چون بکوبند و سحق کنند و با موم و روغن زیت موم روغن سازند سوختگی آتش را موافق بود و ورق وی چون تر بود به سرکه پزند و بکوبند و بر ورم سپرز ضماد کنند نافع بود و چون ورق وی و سرهای وی بکوبند و آب آن بگیرند و با سرکه و روغن سر را بدان تر کنند درد سر کهن را زایل گرداند و چون با زیت بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش و ریم که از گوش روانه بود زایل گرداند و نوع سیاه آن چون آب وی بیاشامند بسیار بدن را ضعیف گرداند و ذهن را مشوش کند و چون بگیرند از سرهای وی پنج عدد و نیک بکوبندو آب آن بگیرند و در پوست انار گرم کنند با روغن گل و در گوش مخالف چکانند که درد کند درد ساکن گرداند و وی موی را سیاه گرداند و چون ورق وی با شراب پزند و از وی ضماد سازند از جهت بسیار ریشها که عارض گردداز سوختگی آتش نیکو بود و کلف ببرد، و آنکه وی را قس خوانند سرهای وی چون بیاشامند حیض براند و چون قضبان وی و ورق وی در عسل فروبرند و زن به خود برگیرد همچنین حیض راند و بچه به آسانی بیرون آید و چون بکوبند و آب آن بگیرند و در بینی چکانند گند بینی زایل گرداند و اصول وی چون بکوبند و آب آن بگیرند و با سرکه بیامیزند و بیاشامند گزندگی رتیلا را سود دهد. (اختیارات بدیعی) (مفردات ابن بیطار). رجوع به لبلاب شود
لبلاب و عشقه را گویند و به فارسی عشق پیچان خوانند، و حبل المساکین همان است. (برهان). لبلاب کبیر است. (تحفۀ حکیم مؤمن). معروف به حبل المساکین است. گیاهی است مانند لبلاب و سخت تر از آن، و دارای انواع و اقسامی است. قسوس سفید دارای تخم سفید است و قسوس سیاه دارای میوۀ سیاه و نوع سوم را قس نامند وآن را ثمری نباشد. مجموع اصناف قسوس حِرّیف و قابض بود و یک نوع از آن گرم بود و باقی اصناف آن سرد بودو عصب را مضر بود و گل وی چون با شراب آشامند قرحۀامعا را نافع بود و اگر احتیاج به خوردن وی بود باید که در روز دو نوبت بیاشامند و چون بکوبند و سحق کنند و با موم و روغن زیت موم روغن سازند سوختگی آتش را موافق بود و ورق وی چون تر بود به سرکه پزند و بکوبند و بر ورم سپرز ضماد کنند نافع بود و چون ورق وی و سرهای وی بکوبند و آب آن بگیرند و با سرکه و روغن سر را بدان تر کنند درد سر کهن را زایل گرداند و چون با زیت بیامیزند و در گوش چکانند درد گوش و ریم که از گوش روانه بود زایل گرداند و نوع سیاه آن چون آب وی بیاشامند بسیار بدن را ضعیف گرداند و ذهن را مشوش کند و چون بگیرند از سرهای وی پنج عدد و نیک بکوبندو آب آن بگیرند و در پوست انار گرم کنند با روغن گل و در گوش مخالف چکانند که درد کند درد ساکن گرداند و وی موی را سیاه گرداند و چون ورق وی با شراب پزند و از وی ضماد سازند از جهت بسیار ریشها که عارض گردداز سوختگی آتش نیکو بود و کلف ببرد، و آنکه وی را قس خوانند سرهای وی چون بیاشامند حیض براند و چون قضبان وی و ورق وی در عسل فروبرند و زن به خود برگیرد همچنین حیض راند و بچه به آسانی بیرون آید و چون بکوبند و آب آن بگیرند و در بینی چکانند گند بینی زایل گرداند و اصول وی چون بکوبند و آب آن بگیرند و با سرکه بیامیزند و بیاشامند گزندگی رتیلا را سود دهد. (اختیارات بدیعی) (مفردات ابن بیطار). رجوع به لبلاب شود