جدول جو
جدول جو

معنی قیذحور - جستجوی لغت در جدول جو

قیذحور(قَ ذَ)
قیدحور. (اقرب الموارد). رجوع به قیدحور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قی آور
تصویر قی آور
ویژگی هر چیزی که خوردن آن موجب استفراغ شود، کنایه از کریه، نفرت انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(قَ دَ)
و قیذحور. بداخلاق. (از اقرب الموارد). مرد بدخوی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَیْ یو)
گمنام و ناشناخته نسب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
خوان سیمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن اسماعیل پدر عرب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
موضعی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ / قِ)
سنگ پا. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قِ صَ)
نام جزیره ای است در هند. در نزهه القلوب به نقل از مسالک الممالک آمده که در جزیره قیصور به هند جایی است و در آنجا ماهیانند و چون ایشان را از آنجا بیرون آرند سنگ خارا شوند و در ایشان حیوانیت نماند. (نزهه القلوب، مقالۀ سوم ص 296). بر وزن طیفور، نام شهری در جانب شرقی بحر محیط و نزدیک به دریاست و کافور خوب از آنجا آورندو بعضی گویند نام کوهی است در دریای هند. (برهان) (آنندراج). دزی در ج 2 ص 432 گوید: قیصوری عنوان نوعی از کافور. داود ضریر انطاکی در مادۀ کافور پس از ذکرکلمه مزبور گوید: نیز فنصوری (بفاء و نون) آمده. قیصوری منسوب به موضعی از بلاد هند از ناحیۀ سرندیب است. (از حاشیۀ برهان چ معین از فولرس) :
یکی گفت قیصور به زین دمار
که کافور و صندل دهد بی شمار.
نظامی.
به قیصور میگردد این راه باز
وز آنجا به چین هست راهی دراز.
نظامی.
قیصور مصحف فنتصور و از آنجاست کافور قیصری. (اخبار الصین و الهند ص 4، 73)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
زن کناره کش از مردان، آنکه با مردم نیامیزد از بدی خوی خود، مرد کناره گزین، پاکیزه. دور از پلیدیها، شتر ماده که در گوشه ای خسبد جدا از شتران. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مرد کناره گزین، رجل قاذور، مردی که با مردم نیامیزد از بدی خوی خود، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیشور
تصویر قیشور
یونانی تازی گشته سنگ پا پاخار، کف دریا سنگ پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذمور
تصویر قذمور
خوان سیمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاذور
تصویر قاذور
پلید پندار بد دل
فرهنگ لغت هوشیار
کناره گیر از مردان، کناره گزین مرد، پاکیزه خوی، مردمگریز از بد خویی خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیور
تصویر قیور
گمنژاد گم تبار
فرهنگ لغت هوشیار
هراشا هراش آور هر ماده ای که خوردن یا استنشاق و یا تزریقش موجب استفراغ شود از قبیل محلول پرمنگنات پتاسیم و محلول سولفات مس و ریشه خربزه و تخم ترب سیاه و غیره مقییء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیشور
تصویر قیشور
((قَ یا ق))
سنگ پا
فرهنگ فارسی معین