معتدل شدن، (ازاقرب الموارد)، بسته شدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قام الماء، بسته شد آب، (منتهی الارب)، ایستاده شدن ستور از سستی، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قامت علیه الدابه، کلت فلم تبرح مکانها، دوام و ثبوت داشتن، (از اقرب الموارد)، رواج پیدا کردن، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، قامت السوق، رواج گرفت بازار و روایی یافت یا کاسد گردید، (منتهی الارب)، ظاهر و ثابت شدن، قام الحق، ظهر و ثبت، (اقرب الموارد)، به درد آوردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قام ظهره به، به درد آورد اورا یا دردگین کرد پشت وی را، (منتهی الارب)، قیمت کنیز بصد دینار رسیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، راست شدن کار، (منتهی الارب)، قیام نمودن بشأن اهل خود و کفالت کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، مطالبه کردن از مدیون، (از اقرب الموارد)، شروع کردن، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)، مایحتاج زن را بر خود گرفتن و به حال او پرداختن و تیمار نمودن، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به قوم و قامه شود، برخاستن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، ایستادن، بلند شدن، قیام در لغت انتصاب (ایستادن) است و مراد از آن قیام بعبادات و احکام شریعت و طریقت است، - روز قیام، روز قیامت: گیتی بمثل سرای کار است تا روز قیام و نفخت صور، ناصرخسرو، - قیام باﷲ، استقامت داشتن در بقاء بعد از فنا و عبور کردن بر همه منازل و سیر کردن از اﷲ باﷲ، در اﷲ به بیرون آمدن از همه رسوم، شیخ گوید: ها در لفظ اﷲ دلالت دارد بر اینکه انتهای همه به غیب مطلق است، (از تعریفات)، - قیامت قیام، که برخاستنش قیامت بپا کند: ماه چنین کس ندیدخوش سخن و خوش خرام ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام، سعدی، - قیام قیامت، بپا شدن آن، - قیام ﷲ، بیداری از خواب غفلت و برخاستن از خواب عبرت در حال سیر الی اﷲ است، (تعریفات)، ، قیام الامر، آنچه بدان قائم باشد و مایۀ درستی و آراستگی آن، گویند: فلان قوام اهله و قیام اهله، (منتهی الارب)، و بهمین معنی است قول خدای تعالی: لاتؤتواالسفهاء اءموالکم التی جعل اﷲ لکم قیاماً، (منتهی الارب)، رجوع به قوام شود
معتدل شدن، (ازاقرب الموارد)، بسته شدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قام الماء، بسته شد آب، (منتهی الارب)، ایستاده شدن ستور از سستی، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قامت علیه الدابه، کلت فلم تبرح مکانها، دوام و ثبوت داشتن، (از اقرب الموارد)، رواج پیدا کردن، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، قامت السوق، رواج گرفت بازار و روایی یافت یا کاسد گردید، (منتهی الارب)، ظاهر و ثابت شدن، قام الحق، ظهر و ثبت، (اقرب الموارد)، به درد آوردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قام ظهره به، به درد آورد اورا یا دردگین کرد پشت وی را، (منتهی الارب)، قیمت کنیز بصد دینار رسیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، راست شدن کار، (منتهی الارب)، قیام نمودن بشأن اهل خود و کفالت کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، مطالبه کردن از مدیون، (از اقرب الموارد)، شروع کردن، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)، مایحتاج زن را بر خود گرفتن و به حال او پرداختن و تیمار نمودن، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به قَوم و قامَه شود، برخاستن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، ایستادن، بلند شدن، قیام در لغت انتصاب (ایستادن) است و مراد از آن قیام بعبادات و احکام شریعت و طریقت است، - روز قیام، روز قیامت: گیتی بمثل سرای کار است تا روز قیام و نفخت صور، ناصرخسرو، - قیام باﷲ، استقامت داشتن در بقاء بعد از فنا و عبور کردن بر همه منازل و سیر کردن از اﷲ باﷲ، در اﷲ به بیرون آمدن از همه رسوم، شیخ گوید: ها در لفظ اﷲ دلالت دارد بر اینکه انتهای همه به غیب مطلق است، (از تعریفات)، - قیامت قیام، که برخاستنش قیامت بپا کند: ماه چنین کس ندیدخوش سخن و خوش خرام ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام، سعدی، - قیام قیامت، بپا شدن آن، - قیام ﷲ، بیداری از خواب غفلت و برخاستن از خواب عبرت در حال سیر الی اﷲ است، (تعریفات)، ، قیام الامر، آنچه بدان قائم باشد و مایۀ درستی و آراستگی آن، گویند: فلان قوام اهله و قیام اهله، (منتهی الارب)، و بهمین معنی است قول خدای تعالی: لاتؤتواالسفهاء اءَموالکم التی جعل اﷲ لکم قیاماً، (منتهی الارب)، رجوع به قِوام شود
لقب علی مردانخان بختیاری است. پس از مرگ نادرشاه، علی مردانخان بختیاری به لقب قیم (1161 تا 1163 هجری قمری) ملقب گشت. (سکه های شاهان ایران تألیف استوارت پول چ 1887 صص 53- 55 و سازمان اداری حکومت صفوی حاشیۀ ص 82) (فرهنگ فارسی معین)
لقب علی مردانخان بختیاری است. پس از مرگ نادرشاه، علی مردانخان بختیاری به لقب قیم (1161 تا 1163 هجری قمری) ملقب گشت. (سکه های شاهان ایران تألیف استوارت پول چ 1887 صص 53- 55 و سازمان اداری حکومت صفوی حاشیۀ ص 82) (فرهنگ فارسی معین)
سرپرست. برپادارندۀ کاری. حافظ و نگهبان و حامی. (ناظم الاطباء). کفیل. (از اقرب الموارد). متولی. گویند: قیم الوقف و قیم الحمام، (اصطلاح حقوق) محجورین (صغار، مجانین، اشخاص غیررشید) در اثر آنکه نمی توانند منافع مالی خود را در اجتماع حفظ بنمایند و رفع زیان از خود کنند قانون آنها را تحت سرپرستی دیگران گذارده است. مادۀ ’1217’ قانون میگوید: ادارۀ اموال صغار و مجانین و اشخاص غیررشید بعهدۀ ولی یا قیم آنان است. سرپرست محجورین عبارتند از: ولی، وصی و قیم.قیم، کسی است ک از طرف دادگاه برای سرپرستی محجور ونگاهداری اموال او در موردی که ولی خاص (پدر، جد پدری، وصی) نداشته باشد منصوب میگردد. مطابق قانون فقطکسی را محاکم و ادارات و دفاتر اسناد رسمی به قیمومیت خواهند شناخت که نصب او مطابق قانون توسط محکمۀ شرع و یا از طرف محضری بعمل آمده باشد که قانوناً قائم مقام محکمۀ شرع محسوب میشود. مرجع صلاحیتدار طبق قانون امور حسبی با دادگاه شهرستان است و صلاحیت محکمۀ شرع که مواد قانون مدنی متذکر شده، طبق قانون امور حسبی مصوب دوم تیرماه 1319 ضمناً نسخ گردیده است. (حقوق مدنی تألیف امامی چ دانشگاه صص 283- 284). - قیم المراءه، زوج المراءه. (اقرب الموارد)، پادشاه، رئیس. (ناظم الاطباء)، راست. معتدل. (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل). راست و درست. (ناظم الاطباء) : دین قیم
سرپرست. برپادارندۀ کاری. حافظ و نگهبان و حامی. (ناظم الاطباء). کفیل. (از اقرب الموارد). متولی. گویند: قیم الوقف و قیم الحمام، (اصطلاح حقوق) محجورین (صغار، مجانین، اشخاص غیررشید) در اثر آنکه نمی توانند منافع مالی خود را در اجتماع حفظ بنمایند و رفع زیان از خود کنند قانون آنها را تحت سرپرستی دیگران گذارده است. مادۀ ’1217’ قانون میگوید: ادارۀ اموال صغار و مجانین و اشخاص غیررشید بعهدۀ ولی یا قیم آنان است. سرپرست محجورین عبارتند از: ولی، وصی و قیم.قیم، کسی است ک از طرف دادگاه برای سرپرستی محجور ونگاهداری اموال او در موردی که ولی خاص (پدر، جد پدری، وصی) نداشته باشد منصوب میگردد. مطابق قانون فقطکسی را محاکم و ادارات و دفاتر اسناد رسمی به قیمومیت خواهند شناخت که نصب او مطابق قانون توسط محکمۀ شرع و یا از طرف محضری بعمل آمده باشد که قانوناً قائم مقام محکمۀ شرع محسوب میشود. مرجع صلاحیتدار طبق قانون امور حسبی با دادگاه شهرستان است و صلاحیت محکمۀ شرع که مواد قانون مدنی متذکر شده، طبق قانون امور حسبی مصوب دوم تیرماه 1319 ضمناً نسخ گردیده است. (حقوق مدنی تألیف امامی چ دانشگاه صص 283- 284). - قیم المراءه، زوج المراءه. (اقرب الموارد)، پادشاه، رئیس. (ناظم الاطباء)، راست. معتدل. (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل). راست و درست. (ناظم الاطباء) : دین قیم
جمع واژۀ قومه. (منتهی الارب). رجوع به قومه شود، جمع واژۀ قیمه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). قیمت ها و ارزش ها. رجوع به قیمه شود، جمع واژۀ قامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قامه شود
جَمعِ واژۀ قَومه. (منتهی الارب). رجوع به قومه شود، جَمعِ واژۀ قیمه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). قیمت ها و ارزش ها. رجوع به قیمه شود، جَمعِ واژۀ قامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قامه شود
صفتی است که بدان ملک و سلطان را ستایند، گویند: ملک کیخم، ای عظیم. (منتهی الارب) (آنندراج). عظیم، و فارسی آن کی خان است و بدان ملک و سلطان را وصف کنند و گویند: ملک کیخم و سلطان کیخم. (از اقرب الموارد). معرب کیخان است که بدان ملک و سلطان را وصف کنند... (از الفاظ الفارسیه المعربه تألیف ادی شیر)
صفتی است که بدان مَلِک و سلطان را ستایند، گویند: ملک کیخم، ای عظیم. (منتهی الارب) (آنندراج). عظیم، و فارسی آن کی خان است و بدان مُلک و سلطان را وصف کنند و گویند: مُلک کیخم و سلطان کیخم. (از اقرب الموارد). معرب کیخان است که بدان ملک و سلطان را وصف کنند... (از الفاظ الفارسیه المعربه تألیف ادی شیر)