جدول جو
جدول جو

معنی قی - جستجوی لغت در جدول جو

قی
استفراغ
چرک سفیدی که در گوشۀ چشم یا میان مژه ها جمع می شود، خیم، رمص، ریمه، ژفک، کیغ
تصویری از قی
تصویر قی
فرهنگ فارسی عمید
قی
استفراغ کردن، بیرون آوردن از گلو
تصویری از قی
تصویر قی
فرهنگ لغت هوشیار
قی((قَ یا قِ))
استفراغ، تهوع
تصویری از قی
تصویر قی
فرهنگ فارسی معین
قی
استفراغ، تهوع، شکوفه، عق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قی
اگر کسی درخواب بیند قی کرد و آسان برمی آمد، دلیل که از معصیت توبه کند. اگر قی نتوانست کرد، دلیل که زیانی به وی رسد و بعضی می گویند، دلیل معصیت است و زیان مال باشد. حضرت دانیال
اگر بیند قی کرد و خون برآمد، دلیل زیان است. محمد بن سیرین
دیدن قی کردن در خواب بر شش و جه است. اول: توبه کردن. دوم: پشیمانی. سوم: مضرت، چهارم: فرج از غم. پنجم: امانت باز دادن. ششم: گشایش کارهای بسته. اگر بیند قی کرد و همچنان خورد، دلیل که چیزی به کسی بخشیده باشد و بازستاند .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
قی
استفراغ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیصر
تصویر قیصر
(پسرانه)
معرب ار لاتین، لقب پادشاهان روم و بعضی از کشورهای اروپایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قیدافه
تصویر قیدافه
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام زنی جهانجوی و بخشنده و پادشاه اندلس در زمان اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قیطون
تصویر قیطون
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه مصر در زمان حکومت اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قیوم
تصویر قیوم
(پسرانه)
قائم به ذات، بسیار پایدار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قیقاج
تصویر قیقاج
اریب، کج، به شکل اریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قینه
تصویر قینه
کنیز، خنیاگر، آرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیافه
تصویر قیافه
صورت، هیکل و اندام شخص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیرینه
تصویر قیرینه
به رنگ قیر، سیاه، تیره رنگ، برای مثال شبی گیسو فرو هشته به دامن / پلاسین معجر و قیرینه گرزن (منوچهری - ۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیومیت
تصویر قیومیت
قیوم بودن، قائم به ذات بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیل و قال
تصویر قیل و قال
گفتگو، مباحثه، جنجال، سر و صدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیفاووس
تصویر قیفاووس
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیطس
تصویر قیطس
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیتول
تصویر قیتول
لشکرگاه، محلی برای استراحت اردو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیمت عادله
تصویر قیمت عادله
قیمت متعارف و به نرخ معمول بازار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قید
تصویر قید
زندان، بند، یادداشت، ذکر، افسار،
در دستور زبان کلمه ای که مفهوم فعل، صفت یا کلمۀ دیگر را به زمان، مکان یا چگونگی و حالتی مقید می سازد،
در علوم ادبی در قافیه، حرف ساکنی که قبل از حرف روی واقع می شود مانند «ر» در کلمۀ «مرد»، درصورتی که قافیه واقع شده باشد،
ریسمان یا چیز دیگر که به پای انسان یا چهارپایان می بستند
در قید حیات بودن: زنده بودن
قید اندازه: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ زمان است مقدار یا اندازه است قید مقدار
قید تاکید: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ تاکید است مانند بی گفتگو، ناچار، بی گمان، بی چند و چون، البته، لابد
قید ترتیب: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ چگونگی قرارگرفتن است مانند یکان یکان، دسته دسته، پیاپی، دمادم
قید حالت: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ حالت فعل است مانند چنین، گریان، شتابان، عاقلانه
قید زمان: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ زمان است مانند ناگهان، پیوسته، همواره، دیر، زود، بامداد
قید شک و ظن: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ گمان و تردید است مانند گویی، پنداری، مگر، شاید
قید مقدار: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ زمان است مقدار یا اندازه است مانند بسیار، اندک، بیش، کم، بسا، بسی
قید مکان: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ مکان است مانند بالا، پایین، پیش، پس، آنجا، اینجا، همه جا
قید نفی: در دستور زبان قیدی که نشان دهندۀ نفی یا رد است مانند نه، هرگز، به هیچ رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیامت
تصویر قیامت
برانگیخته شدن پس از مرگ، کنایه از رستاخیز، هفتاد و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه، لااقسم، کنایه از شلوغ
قیامت کردن: کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیمت مندی
تصویر قیمت مندی
قیمت داشتن، دارای بها و ارزش بودن، برای مثال ز گوهر سفتن استادان هراسند / که قیمت مندی گوهر شناسند (نظامی۲ - ۱۱۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیام کردن
تصویر قیام کردن
برخاستن، به پا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیصران
تصویر قیصران
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال به جوش اندرون دیگ بهمنجنه / به گوش اندرون بهمن و قیصران (منوچهری - ۷۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیطان
تصویر قیطان
رشتۀ باریکی که از ابریشم می بافند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
سنجش، هم سنجی، فرا سنجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیافه
تصویر قیافه
چهره، ریخت، رخسار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیام
تصویر قیام
خیرش، خیزش، شورش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیامت
تصویر قیامت
رستاخیز، روز بازپسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیچی
تصویر قیچی
برشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قید
تصویر قید
سان واژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیم
تصویر قیم
استور، سرپرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیمت
تصویر قیمت
بها، ارزش، نرخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیومیت
تصویر قیومیت
سرپرستی
فرهنگ واژه فارسی سره