- قَبُول
- مقبولیت، پذیرش
معنی قَبُول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پذیرفتن و گرفتن چیزی، گفتار کسی را به راستی و درستی پذیرفتن، پذیرفته
قبول افتادن: پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن،برای مثال صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و چه در نظر آید (حافظ - ۴۷۲)
قبول شدن: پذیرفته شدن
قبول کردن: پذیرفتن
قبول افتادن: پذیرفته شدن، مقبول واقع شدن،
قبول شدن: پذیرفته شدن
قبول کردن: پذیرفتن
مخارجه عمارت، ناوادانی که بر کناره های بام سازند تا آب باران در آن جمع آید
مرسوم بودن، پذیرش سنّت
غیرقابل قبول بودن، عدم پذیرش، غیرقابل قبولی
به طور قابل قبول، به صورت پذیرفته شده
گفته، بگو
فضول، کنجکاوی
انتخاب پذیری، پذیرش
هدر شده، هدر رفت
مشتری
قابل بخشش، قابل قبول
چشم بسته، غل و زنجیر
صبور، بیمار
چهره درهم، اخم کردن، عبوس، ترشرویی
رنجوری، پژمردگی
شرمنده، خجالتی
کسالت آور، بی حالی
غیرقابل قبول