جدول جو
جدول جو

معنی قوپین - جستجوی لغت در جدول جو

قوپین
تاج خروس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوپین
تصویر زوپین
(پسرانه)
نام پسر کاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژوپین
تصویر ژوپین
(پسرانه)
ژوبین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژوپین
تصویر ژوپین
زوبین، نیزۀ کوچک، نیزۀ کوتاه که در قدیم هنگام جنگ به طرف دشمن پرتاب می کردند
فرهنگ فارسی عمید
با یای حطی و نون و حرکت غیرمعلوم مرضی است که آن را به فارسی کهنکو و به عربی عرق النسا خوانند. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
قونیون. شوکران است، جوز ماثل را نیزگویند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قونیون شود
لغت نامه دهخدا
کوبین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به کوبین شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهری است به جزیره. (منتهی الارب). شهری است به الجزیره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کرنب، (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
صمغ است و گویندضان است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قومی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
تثنیۀ قوس در حالت نصبی و جری. (منتهی الارب) : ثم دنا فتدلی. فکان قاب قوسین اءو اءدنی، یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
ذوالقوسین. نام شمشیر حسان بن حصن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
همان زوبین به بای موحده که گذشت، (آنندراج)، رجوع به زوبین شود، منسوب به موسیقی، آهنگی، شعری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
حربه ای است که در قدیم بدان جنگ می کردند، (آنندراج)، صورتی از زوبین است، نصلان، نیزۀ کوتاه قد، و آن حربه ای بود که بجانب دشمن می افکندند، قسمی از نیزۀ کوچک که اهل هند آن را سیل (به یاء مجهول) گویند، (غیاث)، نیزۀ کوچک که بر سر آن دو شاخه باشد، (غیاث)، ژوبین، زوبین، رجوع به زوبین شود، عنزه، نیزه چه، مزراق، نیزۀخرد: آن دیالم از سر کوه تیر و ژوپین روان کردند و سنگ همی انداختند و مسلمانان بر سر کوه نتوانستند شدن بازگشتند، (بلعمی ترجمه تاریخ طبری)،
ز پنهان بدان شاهزاده سوار
بینداخت ژوپین زهرآب دار
گذاره شداز خسروی جوشنش
به خون تر شد آن شهریاری تنش،
دقیقی،
همان تیز ژوپین زهرآبدار
که بر آهنین کوه آرد گذار،
دقیقی (از شاهنامه)،
درفشیدن خشت و ژوپین ز گرد
چو آتش پس پردۀ لاجورد،
فردوسی،
کنون خوردنت زخم ژوپین بود
تنت را کفن چنگ شاهین بود،
فردوسی،
ز توران بسیجیده آمد دمان
به ژوپین گودرز بودش زمان،
فردوسی،
چو شیر ژیان اندرآمد بسر
به ژوپین پولاد خسته جگر،
فردوسی،
بینداخت ژوپین به پیران رسید
زره در برش سربسر بردرید،
فردوسی،
بینداخت ژوپین بکردار تیر
برآمد به بازوی سالار پیر،
فردوسی،
گرفته سپر پیش و ژوپین به دست
به بالا نهاده سر از جای پست،
فردوسی،
به قلب اندرون شاه مکران بخست
به ژوپین و زان خستگی هم نرست،
فردوسی،
درخشیدن تیغ و ژوپین و خشت
تو گفتی زمین بر هوا لاله کشت،
فردوسی،
ز پیکان و از گرز و ژوپین و تیر
زمین شد بکردار دریای قیر،
فردوسی،
دهید ار به گرز و به ژوپین دهید
سران را ز خون تاج بر سر نهید،
فردوسی،
به ژوپین و خنجر به گرز و کمان
همی رزم جویند با بدگمان،
فردوسی،
چنان دان که او سنگ و آهن خورد
همان تیر و ژوپین بر او نگذرد،
فردوسی،
به نستیهن گرد و گلباد گفت
که ژوپین وخنجر بباید نهفت،
فردوسی،
بفرمود تا تخت زرین نهند
به میدان پرخاش ژوپین نهند،
فردوسی،
برآمد خروش ده و دار و گیر
چو باران ببارید ژوپین و تیر،
فردوسی،
کمانهای چاچی و تیر خدنگ
سپرهای چینی و ژوپین جنگ،
فردوسی،
یلان را به ژوپین و خنجرزنید
سر سرکشان را ز تن برکنید،
فردوسی،
به ژوپین گراز و تذروان به باز
بگیریم یکسر بروز دراز،
فردوسی،
پیاده شد از اسب ژوپین به دست
همی رفت پویان بکردار مست،
فردوسی،
همه رزم را دل پر از کین کنیم
تن دشمنان جای ژوپین کنیم،
فردوسی،
سپهدار توران برآراست جنگ
گرفتند کوپال و ژوپین بچنگ،
فردوسی،
چو سی وسه جنگی ز تخم پشنگ
که ژوپین بدی سازشان روز جنگ،
فردوسی،
ورا نام گستهم گژدهم خوان
نترسد ز ژوپین و از استخوان،
فردوسی،
بر او تیر و ژوپین نیاید بکار
سزد گر پیاده کند کارزار،
فردوسی،
به یارانش فرمود کاندرنهید
به تیر و به ژوپین و خنجر دهید،
فردوسی،
هزار و صد و شصت خسروپرست
پیاده همی رفت ژوپین به دست،
فردوسی،
برفتند شمشیر و ژوپین بکف
کشیده سپه برسه فرسنگ صف،
فردوسی،
همه شب همی لشکر آراستند
همه تیغ و ژوپین بپیراستند،
فردوسی،
درآورد بر چنگ ژوپین جنگ
بینداخت بر رستم تیزچنگ،
فردوسی،
سواران به میدان بکردار گرد
به ژوپین گرفتند ننگ و نبرد،
فردوسی،
دو رویه سپه برکشیدند صف
همه نیزه و تیغ و ژوپین بکف،
فردوسی،
ز باران ژوپین و باران تیر
زمین شد ز خون چون یکی آبگیر،
فردوسی،
ز بس تیر و ژوپین و نوک سنان
نداند کنون گو رکاب از عنان،
فردوسی،
خروشی برآمد ز طلحندو گو
که از باد ژوپین من دور شو،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
منسوب به چوپ، رجوع به چوپ شود، (شعوری ج 1 ورق 152)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ژوپین
تصویر ژوپین
نیزه کوچک، زوبین
فرهنگ فارسی معین
قرقره
فرهنگ گویش مازندرانی