جدول جو
جدول جو

معنی قؤود - جستجوی لغت در جدول جو

قؤود
(قَ ئو)
خار و رام شده به کشیدن. گویند: فرس قؤود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ ئو)
جمع واژۀ قائل. (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ئو)
گوینده. (منتهی الارب). قائل. ج، قول. (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مرد بسیار آبخوار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اناء قؤوب، آوند بسیار آبگیر. قواءب. قواءبی ّ. (منتهی الارب). رجوع به قوأبی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ ئو)
عقبه کؤد، پژ دشوار. (منتهی الارب). پژ دشوارگذار. (ناظم الاطباء). کوه و کتلی که سخت و دشوار بر آن توان رفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَوْ وِ)
کج کننده. (از منتهی الارب). خمنده و کج کننده. (ناظم الاطباء). کج و خمیده گرداننده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ ئو)
گرانبار از کار. (منتهی الارب). گرانبار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ ئو)
نؤد. بلا. سختی. رنج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا