جدول جو
جدول جو

معنی قوناق - جستجوی لغت در جدول جو

قوناق
جاورس است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرناق
تصویر قرناق
خدمت کار، کنیز، محرم
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
خدمتکار. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به قرنق شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀشهرستان سنندج، سکنۀ آن 346 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه، جاجیم و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نام ولایتی است از ترکستان که در حینی که چنگیزخان ممالک خود را به پسران چهارگانه تقسیم میکرد آن ولایت را به اوکتای قاآن مقرر داشت، اسب آنجا بخوبی اشتهار دارد، (سنگلاخ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 211 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
قنداق، رجوع به قنداقشود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
مرد نیک دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به قوق شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ لَ)
دهی است از دهستان گله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه، سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد در 2 محل بفاصله 2 کیلومتر به نام قواق بالا و قواق پائین مشهور است. سکنۀ قواق بالا 80 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی است از دهستان کورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 315 تن. آب آن از چشمه و رود خانه قوناق قیران. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ترکی کنیزک خدمتکار کنیزک، جمع (بسیاق فارسی) قرناقان: یک کنیزک بود در مبرز چو ماه سخت زیبا و ز قرناقان شاه. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونوق
تصویر قونوق
ترکی مهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرناق
تصویر قرناق
((قُ یا قِ))
خدمتکار، کنیزک، جمع (به سیاق فارسی) قرناقان
فرهنگ فارسی معین
قوی هیکل
فرهنگ گویش مازندرانی
قنداق کردن بچه، قنداق تفنگ
فرهنگ گویش مازندرانی