جدول جو
جدول جو

معنی قومور - جستجوی لغت در جدول جو

قومور
صمغ مطلق. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

توده ای از بافت غیرعادی در بدن که کار مفیدی انجام نمی دهد و نوع بدخیم آن به بافت های مجاور حمله می کند و انتشار می یابد، غده
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
خوان سیمین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، سکنه آن 153 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، حبوب و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ لَ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 344 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
مئات الوف الوف الوف در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین. (رسائل اخوان الصفاء)
لغت نامه دهخدا
لغتی است یونانی و معنی آن به عربی تین احمق باشد و آن نوعی از انجیر است که برگ آن به برگ توت می ماند، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قذمور
تصویر قذمور
خوان سیمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیقوموری
تصویر شیقوموری
نوعی از انجیر است که برگ آن ببرگ توت ماند تین احمق
فرهنگ لغت هوشیار
قندشکن
فرهنگ گویش مازندرانی
سوراخ کردن مرز کرت های شالی زار به وسیله ی آب دزدک
فرهنگ گویش مازندرانی