جدول جو
جدول جو

معنی قومودس - جستجوی لغت در جدول جو

قومودس
(دِ)
فرزند انطونینوس ملک روم. انطونینوس قومودس را که کودک خردسالی بود بجای خود نشاند و خود بجنگ مردم جرمانیا رفت. جالینوس در این زمان میزیست. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 74 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاموس
تصویر قاموس
کتاب لغت، فرهنگ. در اصل نام کتاب «قاموس المحیط» در لغت عربی تالیف فیروزآبادی است، مجموعۀ واژگان تعریف شده در ذهن، ذهنیت
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
قمنور. از شهرهای مشهور افریقیه است. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 264 شود. دهی است در قیروان و تا قیروان دو روز مسافت دارد
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ناحیه ای است بزرگ و در اقلیم رابع قرار دارد، طول آن 77 درجه و ربع و عرض آن 36 درجه و خمس و سی دقیقه میباشد. قومس معرب کومس است و سرزمینی است پهناور و مشتمل بر شهرها و ده ها و کشتزارها که در دامنۀ کوهستان طبرستان قرار دارد و شهر مشهور آن دامغان است که در میان ری و نیشابور واقع شده و از شهرهای مشهور آن بسطام و بیار است. گروهی سمنان را نیز از قومس شمارند و برخی آن را جزو ری دانند. (از معجم البلدان). موضعی است در مازندران. رابینو گوید: مازندران که سابقاً طبرستان نام داشته قسمتی از ایالت قدیمی فرشوداگربشمار میرفته و این ایالت هم شامل آذربایجان، آهار، طبرستان، گیلان، دیلم، ری، قومس، دامغان و گرگان بوده است. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 17)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
کلابیگی چشم از ادامه نظر در چیزهای سپید یا نور و روشنائی سخت. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
چاهی که در آن از بسیاری آب دلو غوطه خوردو در آب غایب گردد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
میانۀ دریا، (منتهی الارب) (غیاث) (مهذب الاسماء) (آنندراج) : سأل رسول اﷲ عن الجزر و المد، فقال ملک علی قاموس البحر اذا وضع رجله فیه فاض و اذا رفعها غاض، معظم دریا، (منتهی الارب)، گودترین جای دریا، (غیاث اللغات) (آنندراج)، دریای بسیار آب، جای دورتک از دریا، (منتهی الارب) (آنندراج)،
رازدار، صاحب سرّ کسی، ج، قوامیس
لغت نامه دهخدا
صمغ مطلق. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
زبر خود آهنی یا آهن سر خود، تندی میان دو گوش اسب، میانۀ راه. قونس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به قونس شود
لغت نامه دهخدا
خنثی. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
خنثی، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قوبروس شود
قرنوس، طحلب را نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قومانوس. قوردووسیوس. قوریدالیس فربیون است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ ئو)
خار و رام شده به کشیدن. گویند: فرس قؤود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
محمد بن محفوظ. از قاضیان است. وی در افریقیه به سال 307 هجری قمری درگذشت. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
نسبت است به قموده. (تاج العروس). رجوع به قموده شود
لغت نامه دهخدا
اجاص. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
راسن است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قلامس شود
لغت نامه دهخدا
قومیون. صمغ لوز است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
رجوع به قوماروس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
مهتر و امیر قوم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی ص 258). ابن درید گوید این کلمه رومی است. رجوع به قمّس شود، میانۀ دریا و معظم آن. (منتهی الارب). معظم ماء البحر. ج، قوامس. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
ثمرالغضا. (اقرب الموارد) ، بزبچۀ کوهی. (منتهی الارب). ذکر الوعول. (اقرب الموارد). تکۀ کوهی. (منتهی الارب). ج، قرامید. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دیرینه، پادشاه بزرگ، صخرۀ بزرگ. (المنجد) ، شتر بزرگ. ج، قدامیس. (منتهی الارب) ، شدید. (المنجد) ، مقدم لشکر
لغت نامه دهخدا
(قُ)
قسمی از کماه است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قعموص شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرمود
تصویر قرمود
بارتاخ میوه تاغ، تکه کوهی بزبچه کوهی، گوزن مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدموس
تصویر قدموس
دیرینه، بزرگ فرمانروا، شتر بزرگ، لشکر گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوماورس
تصویر قوماورس
قاتل ابیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قومس
تصویر قومس
مهتر و امیر قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاموس
تصویر قاموس
میانه دریا، دریای عظیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاموس
تصویر قاموس
میانه دریا، کتاب لغت، رازدار، صاحب سر، ذات، طبیعت، ذهنیت، نظر
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ، لغت نامه، واژه نامه، رازدار، سرپوش، دریا، قلزم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پرنده ای که اغلب روی احشام نشیندو از حشرات روی پوست آن ها
فرهنگ گویش مازندرانی