جدول جو
جدول جو

معنی قوملو - جستجوی لغت در جدول جو

قوملو
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 46 تن. آب آن از چشمه سار. و محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ لَ)
دهی است از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، در 17500گزی جنوب خاوری خداآفرین و 20500گزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 470 تن. آب از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
طایفه ای از طوایف قشقایی. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 83)
لغت نامه دهخدا
(قُزْ)
دهی است از دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، سکنۀ آن 364 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، سیب زمینی و عسل. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و با مختصر اصلاحی ماشین میتوان برد. طایفۀ بغدادی در تابستان برای تعلیف احشام از ساوه به کوههای جنوب این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج، در 30000گزی باختر قروه و 6000گزی جنوب شوسۀ قروه به سنندج واقع است، موقع جغرافیائی آن جلگه و سردسیر است، 450 تن سکنه دارد، آب آن ازچشمه و محصولات آن غلات، قلمستان، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی ایشان قالیچه و جاجیم بافی است، دبستان دارد، راه مالرو دارد و تابستان اتومبیل میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش کاغذکنان شهرستان خلخال، آب آن از دو رشته چشمه، محصول آنجا غلات و حبوب، صنایع دستی زنان آنجا گلیم و جاجیم بافی، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
جواسفرم. جم اسپرم را نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به آن کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(قُمْ)
دهی است از دهستان آلان براغوش بخش آلان شهرستان سراب. آب آن از دو رشته چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری، کارگری و صنایع دستی زنان آنجا فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا