- قومامون
صمغ. (از فهرست مخزن الادویه)
معنی قومامون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(قَوْوا)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ قوام. (اقرب الموارد) : الرجال قوامون علی النساء بما فضل اﷲ بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ اﷲ و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فاًن اءطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلا ان اﷲ کان علیّا کبیرا. (قرآن 34/4)
نوعی از پودنۀ کوهی باشد و آن را به عربی صعترالحمام خوانند، و صعتراگرچه با سین بی نقطه است لیکن در کتب طبی به صاد نوشته اند تا به شعیر مشتبه نشود، خوردن آن در طعام ضعف چشم را نافع باشد و قوت باصره را نگاه دارد، (برهان)، نوعی از پودنۀ کوهی که به تازی صعترالحمام گویند، (ناظم الاطباء)، مرزنگوش وحشی را گویند که به نام فودنج جبلی و پودنۀ کوهی و صعترالحمام نیز موسوم است، (فرهنگ فارسی معین)، حاشا است، (فهرست مخزن الادویه)، و رجوع به حاشا شود
دهی از دهستان جاپلق است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 860 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دعای قامون نام یکی از ادعیۀ مشهوره و نام دیگر آن سیفی صغیر است
(مِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، سکنۀ آن 500 تن. آب آن از رود خانه شاهپور. محصول آن غلات، برنج، کنجد و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ سادات سیدمحسن، سیدحسن وسیدمیرخلف هستند. این ده معدن نمک دارد و مردم آن چادرنشین می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قومالحیون. قاتل الکلب است و تمر و ذئب را نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه)
دم است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به مادۀ قبل شود
(اَ)
لغت نامه دهخدا
دوایی است که آن را بفارسی ماهلو و بعربی حماما خوانند. گرم و خشک است در دوم، بول را براند. (از برهان قاطع). نوعاً در زبان یونانی چندین قسم دارو از قبیل هیل و خولنجان و زردچوبه و زنجبیل را امامون گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به حماما و ماهلو و تحفۀ حکیم مؤمن شود
گزر بر، (اختیارات بدیعی)، گزر صحرایی، (ناظم الاطباء)، گزر زردک صحرایی را گویند، (برهان) (آنندراج)، گزر دشتی، (یادداشت مؤلف)، پر سیاوشان است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
کوه مسطح، (از ناظم الاطباء) (اشتینگاس)، نوعی بازی، رجوع به مادۀ بعد شود
قاماریون، رجوع به قاماریون شود
قوریون. قورتایون. قوزتایون. کزبره است. (فهرست مخزن الادویه)
(رِ)
لغت نامه دهخدا
رازیانۀ صحرائی را گویندکه بادیان دشتی است. (آنندراج) (برهان). رازیانج. (از فهرست مخزن الادویه)
معرب یونانی کمارس. بصل است و گفته اند که قاتل ابیه است، قطلب را نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه)
قرطولیدون. (از فهرست مخزن الادویه)
باقلی مصری است. (فهرست مخزن الادویه)
امانت دار، معتمد علیه، زنهار داده زنهار یافته در پناه مرزنگوش وحشی را گویند که بنام فودنج جبلی و پودنه کوهی وصعتر الحمام نیز موسوم است. زنهار داده امان داده شده درامان: جان و مال اتباع خارجه بتضمین خاک ایران مامون و محفوظ است
یونانی تازی گشته رازیانه دشتی از گیاهان رازیانه صحرایی را گویند که یکی از گونه های رازیانه است این گیاه در اکثر ماخذ به نام رازیانه بری ثبت شده است
ایمن، درامان، امانت دار، امین، مورداعتماد، معتمد