جدول جو
جدول جو

معنی قولار - جستجوی لغت در جدول جو

قولار
(جِ)
دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو، سکنۀ آن 70 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کولار
تصویر کولار
کوله خس، گیاهی چندساله با برگ های بیضی نوک تیز و گل های کوچک سبز رنگ که ساقۀ زیرزمینی و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، جز، جیز، چوشت، کول، کول کیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوللر
تصویر قوللر
در دورۀ صفوی، عنوان عمومی هر یک از غلامان سلطنتی
فرهنگ فارسی عمید
(اِوْ)
دهی از دهستان یخکش بخش بهشهر شهرستان ساری است با 950 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، ارزن و مختصر برنج در کنار رود نکا و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن عبا است که بخوبی معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
غلام. (تذکره الملوک). قسمی از سه قسم سپاه جدید که شاه عباس بوجود آورده بود و در تذکره الملوک به ’غلامان سر کار خاصۀ شریفه’ تعریف شده و به کلیه سلاحهایی که خاص قورچیان بود مجهز بودند. این سپاه سوار از مردم بومی کشورهای شمالی (گرجستان و قفقاز و حتی مسکوی) به خدمت گرفته میشدند. به این طریق که یا از میان گروهی که از کودکی به ایران آمده یا از کسانی که از والدین مقیم ایران متولد شده بودند انتخاب میگردیدند، از آنجا که بیشتر آنان نیاکان مسیحی مذهب داشتند در نسل اول یا دوم قبول اسلام میکردند. طبق سخن دلاواله 30000 قللر (قول) وجود داشته است که از این تعداد فقط 15000 تن سرباز بودند. شاردن تعداد آنان را 10000 تن مینویسد و میگوید که اطلاق نام قول یابنده دلیل محدودیت آزادی آنان نسبت به دیگر سپاهیان نیست و اضافه میکند شاه عباس که علاقۀ مفرطی به این افراد زبده داشت آنان را ’ینی چریهای سوار’ خویش نام نهاده بود. (سازمان اداری حکومت صفوی صص 54- 55)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، سکنۀ آن 233 تن، آب آن از رود خانه قولان و محصول آن غلات، انجیر، انار، انگور و سردرختی، شغل اهالی زراعت، گله داری، کسب و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِلْ لا)
انجیر سپید است که چون خشک شود زرد صافی گردد گویا که مدهون است، و هرگاه ذخیره کنند توبرتو نشیند و گاهی بر وی آب انگور ریزند و دهن سبوی را گل اندود کنند و دو سه سال بگذارند، سپس آن دهنش به شاخ آهو و مانند آن بگشایند و به کار برند. (منتهی الارب). قسمی از انجیر سفید است که هرگاه خشک شود زرد گردد، و آن از طبار و جمیز درشت تر است. (اقرب الموارد). رجوع به قلاری شود
لغت نامه دهخدا
ترکی برده شاهی در زمان صفویان غلامان سلطنتی. توضیح در عهد صفویان قوللران به کلیه سلاحهایی که خاص قورچیان بود مجهز بودند. این سپاه سوار از مردم بومی کشورهای شمالی گرجستان و قفقاز و حتی مسکو به خدمت گرفته می شدند باین طریق که یا از میان گروهی که از کودکی به ایران آمده یا از کسانی که از والدین مقیم ایران متولد شده بودند انتخاب می گردیدند. از آنجه که بیشتر آنها نیاکان مسیحی داشتند در نسل اول یا دوم قبول اسلام می کردند. طبق سخن دلاواله 30000 قوللر (قول) وجود داشته است ازین تعداد فقط 15000 تن سرباز بودند. شاردن تعداد آنان را 10000 می نویسد و می گوید شاه عباس علاقه مفرطی باین افراد زبده داشت و آنان را ینی چریهای سوار خویش نام نهاده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قولان
تصویر قولان
تازی گشته گور خر هندی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی اندازه ای است برابر با درازی هر دودست باز بازه (باغ تازی گشته) که درژرفاسنجی دریا به کاربرند و برابراست باشش گام در پهنا، کمان کشیدن به زه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوللر
تصویر قوللر
((لَ))
غلامان سلطنتی
فرهنگ فارسی معین
صدا، فریاد، صدا زدن گالشان از مسافت دور، از توابع کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد و باز، وارفته، پراکنده، مرتعی در نزدیکی روستای ساس نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی