در افسانه ها پرنده ای با سوراخ های بسیار بر روی منقار و آوازهای عجیب که هزار سال عمر می کند و هنگامی که عمرش به آخر می رسد هیزم بسیار جمع می کند و بر بالای آن می نشیند و بال بر هم می زند تا هیزم آتش بگیرد و خود با آن بسوزد
در افسانه ها پرنده ای با سوراخ های بسیار بر روی منقار و آوازهای عجیب که هزار سال عمر می کند و هنگامی که عمرش به آخر می رسد هیزم بسیار جمع می کند و بر بالای آن می نشیند و بال بر هم می زند تا هیزم آتش بگیرد و خود با آن بسوزد
اقیانوس، دریای اعظم، بحر محیط: چو پایان آن وادی آمد پدید سکندر به دریای اعظم رسید در آن ژرف دریا شگفتی بماند که یونانیش اوقیانوس خواند، نظامی، اعظم بحارالدنیا ثلاثه: الاول اوقیانوس المحیط، (نخبهالدهر دمشقی)، رجوع به اقیانوس شود
اقیانوس، دریای اعظم، بحر محیط: چو پایان آن وادی آمد پدید سکندر به دریای اعظم رسید در آن ژرف دریا شگفتی بماند که یونانَیش اوقیانوس خواند، نظامی، اعظم بحارالدنیا ثلاثه: الاول اوقیانوس المحیط، (نخبهالدهر دمشقی)، رجوع به اقیانوس شود
بنگرید به اقیانوس دریای بسیار بزرگ. در کره زمین پنج اقیانوس وجود دارد: اقیانوس کبیر، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس منجمد شمالی، اقیانوس منجمد جنوبی (هریک ازین نامها)
بنگرید به اقیانوس دریای بسیار بزرگ. در کره زمین پنج اقیانوس وجود دارد: اقیانوس کبیر، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس منجمد شمالی، اقیانوس منجمد جنوبی (هریک ازین نامها)
مرغی است بغایت خوش رنگ و خوش آواز. گویند منقار او 360 سوراخ دارد و در کوه بلندی مقابل باد نشیند و صداهای عجیب و غریب از منقار او بر آید و بسبب آن مرغان بسیار جمع آیند. از آنها چندی را گرفته طعمه خود سازد. گویند هزار سال بگذرد و عمرش باخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نباشد و گویند موسیقی را بشر از آواز او دریافته آتش زن. توضیح هر چند ققنس معرب کوکنوس یونانی است ولی تعریفی که برای آن در کتب اسلامی آمده با آن تطبیق می کند و ازاین رو بعضی ققنس را محرف فنیکس دانسته اند. در انگلیسی مثل این گونه ایست: هر آتشی ممکن است فنیکسی (ققنسی) در برداشته باشد)
مرغی است بغایت خوش رنگ و خوش آواز. گویند منقار او 360 سوراخ دارد و در کوه بلندی مقابل باد نشیند و صداهای عجیب و غریب از منقار او بر آید و بسبب آن مرغان بسیار جمع آیند. از آنها چندی را گرفته طعمه خود سازد. گویند هزار سال بگذرد و عمرش باخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نباشد و گویند موسیقی را بشر از آواز او دریافته آتش زن. توضیح هر چند ققنس معرب کوکنوس یونانی است ولی تعریفی که برای آن در کتب اسلامی آمده با آن تطبیق می کند و ازاین رو بعضی ققنس را محرف فنیکس دانسته اند. در انگلیسی مثل این گونه ایست: هر آتشی ممکن است فنیکسی (ققنسی) در برداشته باشد)
ققنس، مرغی است افسانه ای که منقارش سوراخ های فراوان دارد و آوازهای عجیب درمی آورد. هزار سال عمر می کند و چون مرگش فرا رسد هیزم بسیار جمع می کند و بر بالای آن می نشیند و آن قدر بال می زند تا هیزم آتش بگیرد و بسوزد و از خاکسترش ققنوس جدیدی ب
ققنس، مرغی است افسانه ای که منقارش سوراخ های فراوان دارد و آوازهای عجیب درمی آورد. هزار سال عمر می کند و چون مرگش فرا رسد هیزم بسیار جمع می کند و بر بالای آن می نشیند و آن قدر بال می زند تا هیزم آتش بگیرد و بسوزد و از خاکسترش ققنوس جدیدی ب