- قوقو
- تکمۀ کلاه یا پیراهن و مانند آن، قوقه،
برای مثال از حشمت سلطانی او تاج فریدون / چاووش و را قبۀ قوقوی کلاه است (سوزنی - ۱۳۱)
بانگ خروس، قوقولی قوقو
معنی قوقو - جستجوی لغت در جدول جو
- قوقو
- پارسی است غوغو گوگو گوی گریبان دگمه کلاه
- قوقو
- تکمه کلاه و پیراهن، قوقه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
تکمۀ کلاه یا پیراهن و مانند آن، قوقو، برای مثال بر جیب و کله نهند پس تر / آن قوقۀ لعل و گویک زر (خاقانی۱ - ۲۴۵)
جای بی مو از سر انسان
جای بی مو از سر انسان
از ریشه پارسی کرکم (زعفران) زعفران
کرگدن دریایی
قوقو بنگرید به قوقو
کبک نر، سنگخوار از پرندگان
لیسک (حلزون)
پارسی تازی گشته کوفج نام تیره ای در کوه های کرمان
تازی از ترکی باشه پابلند از مرغان شکاری
تکمه گریبان، گوی گریبان، گوگه، گوک، گوکه، گوگ
ققسی بنگرید به ققسی
آرامی تازی شده شبدر دیو اسپست دیو پااز گیاهان حند قوقی
بنگرید به طریقوقن