جدول جو
جدول جو

معنی قوقالیس - جستجوی لغت در جدول جو

قوقالیس
شقاقل. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
ترب صحرایی که یکی از گونۀهای ترب است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام حکیمی که ندیم اسکندر مقدونی بود، (منتهی الارب)، نام حکیمی است که انیس و جلیس اسکندر بود، (برهان قاطع)، والیس، فالیس، مصحف والنس، منجم یونانی از مردم انطاکیه که در قرن دوم میلادی می زیسته است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 281 و الفهرست ابن ندیم چ مصر ص 376 و گاه شماری تقی زاده ص 316 و مجلۀ فروغ علم شمارۀ 1 سال اول شود:
فلاطون ووالیس و فرفوریوس
که روح القدس کردشان دستبوس،
نظامی (از حاشیۀ برهان)،
چنین راند والیس دانا سخن
که نو باد شه در جهان کهن،
نظامی،
در مجلس عقد آمده چون هرمس و والیس،
آذر بیگدلی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
عقرب. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
اجاص. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
حب راسن. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قاموس. رجوع به قاموس شود
لغت نامه دهخدا
بعضی گفته اندکه آن بقلهالاوجاع است و شاید غیر از آن باشد، نباتی است برگ آن سفید و بزرگ و ساقی از وسط برگ آن ایستاده روئیده و بر آن گلی است شبیه به گل نباتی که آن را بروانیا نامند و چون گل آن ریخت حبی از آن ظاهر میگردد و آن را بیخی است باقوت، مجففه و بی لذع، این گیاه در کوهستان میروید، طبیعت آن گرم و تر است، آشامیدن نقوع بیخ آن در شراب و مضغ آن نیز ناشتا جهت رفع خشونت قصبۀ ریه و مری و سرفه نافع، جهت آنکه جوهر آن غلیظ است و چون مانند کتیرا در شراب بخیسانند که غلیظ گردد و یا لعوق از آن سازند و یا مضغ نمایند، بیخ آن را از آن عصاره ای برمی آید و نافع است امراض مذکوره را و قائم مقام رب ّالسوس است، و حب آن را چون نرم بکوبند و با قیروطی ممزوج نموده بر صورت بمالند باعث تجدید و مانع لذع و تشنج آن است، (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
معرب قطلب است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
قوقلامیس. بخور مریم. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رجوع به قوقلامس شود
لغت نامه دهخدا
یکی از شهرستانهای گرجستان است که بر نهر ’ریون’ واقع است و یکی از ایستگاههای راه آهن میباشد، و بوسیلۀ جاده های شوسه با شهرستانهای باطوم، سوخوم و تبی لیس یا تفلیس و همچنین بواسطۀ جادۀ نظامی عوسه تین با قفقاز شمالی مربوط میگردد، 128هزار تن جمعیت دارد و پس از تفلیس شهرستان دوم صنعتی از جمهوری گرجستان به شمار میرود، در اینجا کارخانه های بزرگ ماشین سازی و اتومبیل سازی (در مقیاس جماهیر متفقه)، شیمیائی، ماهوت بافی، خیاطی موجود است، و نیز کوم بنیاتهای چرمی، کفاشی، ابریشمی، کنسروسازی، قنادی، خبازی، آبجوسازی، تهیۀ انواع گوناگون ظروف، تهیۀ مصالح بنائی، معمل شیشه گری، بلورسازی و امثال و نظایر آنها دائر و در کارند و کار خانه برق عظیم لنین احتیاجات گوناگون صناعی را تأمین میکند، این شهر ازنظر فرهنگی هم به ترقیات روزافزون نایل میشود، این شهرستان از بلاد قدیمی است و مؤلفان کمی قبل از میلادنام آن را ذکر می کنند، (از دایره المعارف شوروی)
لغت نامه دهخدا
اشترخار، شترخار، خارشتر، مغیلان، خار مغیلان، طرثوث، (از دزی ج 2 ص 66)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ترخر است که نوعی از ترب صحرایی باشد. خوردن آن بادها را بشکند. (برهان) (آنندراج). قوقالس نوعی از دوقواست و نزد بعضی تخم کرفس است. (حاشیۀ برهان چ معین از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تخم جزر بری است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاقالیس
تصویر قاقالیس
یونانی تازی گشته ک تخم گزر دشتی تخم گز بری که همان تخم شقاقل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوامیس
تصویر قوامیس
سختی ها پتیارها (بلاها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوماریس
تصویر قوماریس
قوماروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاقالیا
تصویر قاقالیا
یونانی تازی گشته بنگرید به ککالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقالس
تصویر قوقالس
قوقلارس بنگرید به قوقلارس
فرهنگ لغت هوشیار
خنیاگری، خوانندگی، رامشگری، سرودخوانی، مطربی
فرهنگ واژه مترادف متضاد