جدول جو
جدول جو

معنی قوفا - جستجوی لغت در جدول جو

قوفا
سنگی است سیاه و اسفنجی که در بلاد حلب یافت میشود واز آن سنگ آسیاب سازند و این کلمه دخیل است، (از اقرب الموارد)، نوعی از صمغ صنوبر باشد و آن را به عربی علک یابس خوانند و به فارسی زنگباری گویند، (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه) (برهان)، نوعی از صنوبر است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قوفا
سریانی تازی گشته زنگباری
تصویری از قوفا
تصویر قوفا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوفا
تصویر زوفا
(دخترانه)
گیاهی پایا و معطر از خانواده نعناع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وفا
تصویر وفا
(دخترانه و پسرانه)
پایدار بودن در قول و قرار، تعهد و دوستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قفا
تصویر قفا
پشت گردن، پس سر، پس، دنبال، پشت سر
قفا خوردن: پس گردنی خوردن
قفا زدن: پس گردنی زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوبا
تصویر قوبا
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، بریون، گریون، گوارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موفا
تصویر موفا
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، جزیل، بی اندازه، غزیر، معتدٌ به، درغیش، موفّر، عدیده، متوافر، موفور، وافر، کثیر، خیلی، به غایت، مفرط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوا
تصویر قوا
قوه، در امور نظامی کنایه از نیروهای نظامی
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی پایا و خودرو با برگ های کوچک و معطر و گل هایی به رنگ های مختلف که به عنوان اسانس یا دارو به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سوار و غرما. (از معجم البلدان)
از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَفْ فا)
وفا کرده شده. (غیاث) (آنندراج) ، مجازاً به معنی تمام و کامل می آید. (غیاث) (آنندراج) :
ساربانا به وفا بر تو که تعجیل نمای
کز وفای تو به من شکر موفا شنوند.
خاقانی.
هرچند کان عطای موفا شگرف بود
دانند کاین ثنای موفر نکوتر است.
خاقانی.
گفتم ای شاه ! این درخت و چشمه چیست
کاین دو را نور موفا دیده ام.
خاقانی.
بدر سماک نیزه که بر قلب مملکت
اکسیرها ز سعد موفا برافکند.
خاقانی.
سه اقنوم و سه فرقف را به برهان
بگویم مختصر شرح موفا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 26)
لغت نامه دهخدا
خیری، علقم، حنظل، قثاءالحمار، قنطوریون، داروئی است که آن را قنطوریون خوانند، خوردن آن زنان را بچۀ مرده از شکم برآرد و بعضی گویند نوعی از حی العالم است، (برهان)، به عبرانی حی العالم است ونزد بعضی قنطوریون صغیر است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، صاحب منهاج گوید: قنطوریون باریک است، صاحب جامع گوید: نوعی از حی العالم است که آن را آذان القیث گویند، (اختیارات بدیعی)، حی العالم، (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا
نوعی از شراب است که به عربی مرز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
شاه بلوط. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فی ی)
هر بخور عطرآگین. (از اقرب الموارد). رجوع به قوفا شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
فوفل. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). پوپل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جم اسپرم. (از فهرست مخزن الادویه). رجوع به جم اسپرم شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی و به ترکی جمل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
خشونت و درشتیی است که در ظاهر پوست بدن به هم رسد با خارش بسیار و از آن قشور دایم جدا میگردد تا صحت یابد و در ابتدا دانۀ اندک صلبی پیدا میشود و یا داغی و خارش بسیار میکند و بعد اندک آب لزجی از آن تراوش میکند و روز بروز زیاده میگردد و از امراض مسری است، و بر دو نوع است: سرخ و سیاه، سرخ آن نازک تر و خارش آن کمتر و سیاه آن ضخیم تر و خارش آن بیشتر است، بسیار آن خصوصاً سیاه ضخیم و آنچه از آن رطوبت صدیدی لزج عفن تراوش نماید و زود منتشر شود و اطراف خود را متقرح و فاسد سازد، بسیار ردی و مقدمۀجذام است و قوبای منتشر را برص اسود اطلاق میکنند و گاه قوبا در دماغ ظاهر میشود و علامت و سبب آن قریب به علامت و سبب حمرۀ دماغ و لازم آن حکه دماغ است، (بحر الجواهر) (فرهنگ نظام از مجمع الجوامع)، قوبا بریون، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، رجوع به قوباء شود، زفت مطلق یا زفت یابس، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قرع است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
دوایی است و آن دو نوع میباشد: خشک و تر، خشک را زوفای یابس می گویند و آن به برگ سنای مکی می ماند و بهترین وی آن است که از کوه بیت المقدس آورند و آن به زوفای مصری شهرت دارد، گرم و خشک است در سیم، و تر را زوفای رطب، و آن چرکی است که بر زیر دنبۀ گوسفند ارمن جمع میشود ونوع دیگر نیز در اختیارات گفته اند، طبیعت آن گرم است در سیم، استسقاء را نافع باشد، (برهان)، زوفی، (آنندراج)، گیاه دائمی از تیره نعناعیان ... دارای گلهای سفید، آبی، یا صورتی است، در سابق برای بوی خوش و مصارف دارویی کاشته میشد، فعلاً فقط برای زینت کاشته میشود، بعضی گیاه جنس را زوفا خوانده اند، جنس موسوم به قطرم است که چون گربه آنرا دوست دارد آنرا علف گربه یا حشیشهالهر نیز می نامند، (از دایره المعارف فارسی)، زوفاء، زوفی، زوفه، گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپاو آسیای صغیر و روسیه و ایران می روید، ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه هایش نسبهً چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر می باشد، گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره، مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است، اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد، جسمی، حسل، ثغام، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به زوفی و کارآموزی داروسازی ص 214 و گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 278 و قاموس کتاب مقدس و ترکیبهای این کلمه شود،
- زوفای بستانی، نوعی از دو نوع زوفا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به زوفا شود،
- زوفای تر، رجوع به زوفای رطب شود،
- زوفای جبلی، نوعی از دو نوع زوفا، (یادداشت ایضاً)،
- زوفای خشک، رجوع به زوفای یابس شود،
- زوفای رطب، چرکی است که در دنبه و موی زیر شکم و کنج ران گوسفند جمع و منعقد می گردد و به فارسی سنگل میش و به ترکی شقلداق نامند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به همین کتاب و اختیارات بدیعی و ترجمه صیدنه و دیگر کتب طبی و داروئی شود،
- زوفای یابس، گیاهی است مفروش بر روی زمین، برگش شبیه به برگ صعتر بستانی و مرزنجوش و با عطریت و شاخه های او پرگره و بر هر گرهی مایل به زردی و بی تخم و تلخ مزه، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به همین کتاب و اختیارات بدیعی و ترجمه صیدنه و تذکرۀ داود ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قفا
تصویر قفا
پس گردن و پس سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوا
تصویر قوا
توانائیها، زورها، قوتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوف
تصویر قوف
بالای گوش
فرهنگ لغت هوشیار
بسر بردن عهد و پیمان مقابل غدر، انجام پذیرفتن، بسر بردگی عهد و قول مقابل غدر، انجام یابندگی، دونستی صمیمیت مقابل جفا: (ای دل چه اندیشیده ای در غدرآن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا ک) (دیوان کبیر) -6 پیمان عهد. یا وفای عهد. بسر بردن عهد و پیمان: (بروی خوب و خلق خوش و... علو همت و درستی وعد و وفای عهد... ممتاز گردانیده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موفا
تصویر موفا
وفا کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته لوف: پیلگوش صبا انگیخته هر سو خروشی زده بر گاو چشمی پیلگوشی (نظامی) گل گندم، ابرگیاهی یالوفای مصری. ابر گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصفا
تصویر قصفا
دندان شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو و در نواحی جنوبی اروپا و آسیای صغیر و روسیه و ایران میروید. ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتیمتر و ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه های نسبتا چوبی و برگهایش کوچک و متقابل و نوک تیز و کامل و بسیار معطر میباشد گلهایش زیبا و معطر و به رنگهای آبی تیره مایل به بنفش و سفید و گاهی گلی است اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد جسمی حسل ثغام
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است پایا از تیره نعناعیان که به حالت خودرو می روید.ریشه اش ضخیم و منشعب و ساقه هایش نسبتاً چوبی و برگ هایش کوچک و متقابل و نوک تیز و بسیار معطر می باشد. گل هایش زیبا و معطر است. اسانس این گیاه مشابه اسانس نعناع است و مصرف طبی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوا
تصویر قوا
((قُ وا))
جمع قوه، نیروها، قوت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قفا
تصویر قفا
((قَ))
پس گردن، پشت گردن، پشت، پی، دنبال، عقب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وفا
تصویر وفا
((وَ))
به جا آوردن عهد و پیمان و پایداری در دوستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوا
تصویر قوا
نیروها
فرهنگ واژه فارسی سره
به شدت، جداً، شدیداً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تپه، کوه، دسته های شلتوک یا گندم چیده شده با نظم خاص بر
فرهنگ گویش مازندرانی