- قوطی
- جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
معنی قوطی - جستجوی لغت در جدول جو
- قوطی
- ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
- قوطی
- ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پسادست، گاهانه، ماهانه
خشکسالی، کمیابی، نایابی
غوری
نیروهای
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است.، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند
کسی که در پشتش قوز دارد، گوژپشت
لودی، جوانمرد، باغیرت، رند، بی باک
خشک سالی و نایاب شدن و کم یاب شدن خواربار
ظرف چینی یا فلزی لوله دار که در آن چای، قهوه، گل گاوزبان و مانند آن را دم می کنند و کنار آتش یا روی سماور می گذارند
پرنده ایست سبز رنگ که دارای منقار خمیده میباشد، بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است
مخلوط، در آمیخته
از نژاد قبط منسوب به قبط از قوم قبط از نژاد قبط، جمع اقباط یا ماههای قبطی. عبارتند از: توت (توث) باوی اثور کراق طوفی ماخبر فامینوث فرموثی باخون باونی افبقی ماسوری
در تازی نیامده غاز سالی خشکسالی شویش، نایابی خشکسالی، نایابی کمیابی: برای یکدم تیغ تو صد خون می شود برهم درین کشور ز بختم قحطی آب است پنداری. (میر یحیی شیرازی) توضیح چون قحط درعربی مصدر است احتیاجی بافزودن حاصل مصدر نیست ولی چون در تداول فارسی قحط را به صورت صفت بکار می برند قحطی را نیز استعمال کنند
جلف، لوس، دشنامی است پسران و مردان جوان را
نادرست نویسی کوژی کوژپشت کفیک
پارسی است غوری غوری
ترکی زینه دار، زینه پوش (زینه جنگ افزار)
پارسی ترکی گشته کیوت توبک ترکان قوتو نیز گویند
سرکش: مرد
گرمازارد بچه تابستانی
کرگدن دریایی
گوجه فرنگی از گیاهان سبد بزرگ
کوهی کهستانی (کهستان قهستان تازی گشته) منسوب به قهستان، نوعی از قماش و جامه که باحتمال قوی از پنبه ساخته می شده و ظاهرا بایداز کرباس لطیف مشبک باشد که هنوز هم در حدود طبس می بافند و آن را تودار (تابدار) نامند. و مردم دهشک از توابع طبس در ساخت این قسم تخصص دارند دلیل این مطلب آنست که اصطخری می گوید از قهستان کرباس صادر می شود
هرزه کار و قمار باز و شرابخواره، بی باک و نامقید
پرنده ای از راسته طوطیان، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گوشتی و منقار خمیده و قوی که می تواند اصوات را تقلید کند
خشکسالی، نایابی
منسوب به قهستان، نوعی از قماش و جامه که به احتمال قوی از پنبه ساخته می شده و ظاهراً باید از کرباس لطیف مشبک باشد که هنوز هم در حدود طبس می بافند و آن را تودار (تابدار) نامند
غوزی، گوژپشت، کسی که پشتش برآمدگی غیرطبیعی دارد
ظرفی کوچک، کمابیش استوانه یا کروی برای دم کردن چای
جوانمرد، بخشنده، غلامباره