جدول جو
جدول جو

معنی قوطا - جستجوی لغت در جدول جو

قوطا
شاه بلوط. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قوبا
تصویر قوبا
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، بریون، گریون، گوارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطا
تصویر قطا
قطات ها، پرنده ای به اندازه کبوتر، پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰارها، سنگخوٰاره ها، سنگخوٰارک ها، اسفرودها، سفرودها، جمع واژۀ قطات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوا
تصویر قوا
قوه، در امور نظامی کنایه از نیروهای نظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وطا
تصویر وطا
آنچه روی زمین پهن می کنند، گستردنی، فرش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
فرهنگ فارسی عمید
(قِ)
دوایی است که آن رابه فارسی خون سیاوشان و به عربی دم الاخوین خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه شود
لغت نامه دهخدا
یتا. نام یکی از حروف یونانی. (فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
نوعی از شراب است که به عربی مرز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
خنور خرمای بزرگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خنور بزرگ خرما. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تبنگو و حقه و صندوقچه، (ناظم الاطباء)، ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند، (فرهنگ نظام)، قوتی،
- قوطی سیگار، جعبه ای که در آن سیگار نهند، واحد وزن در قدیم (مخصوصاًدر شمال ایران) معادل دو من و سه چارک شاه، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
طریفلون است که به عربی حسک نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
انفحه. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
سنگی است سیاه و اسفنجی که در بلاد حلب یافت میشود واز آن سنگ آسیاب سازند و این کلمه دخیل است، (از اقرب الموارد)، نوعی از صمغ صنوبر باشد و آن را به عربی علک یابس خوانند و به فارسی زنگباری گویند، (آنندراج) (فهرست مخزن الادویه) (برهان)، نوعی از صنوبر است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سوار و غرما. (از معجم البلدان)
از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
به یونانی و به ترکی جمل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَوْ وا)
شبان رمۀ گوسفند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). چوپان و شبان رمۀ گوسفندان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خشونت و درشتیی است که در ظاهر پوست بدن به هم رسد با خارش بسیار و از آن قشور دایم جدا میگردد تا صحت یابد و در ابتدا دانۀ اندک صلبی پیدا میشود و یا داغی و خارش بسیار میکند و بعد اندک آب لزجی از آن تراوش میکند و روز بروز زیاده میگردد و از امراض مسری است، و بر دو نوع است: سرخ و سیاه، سرخ آن نازک تر و خارش آن کمتر و سیاه آن ضخیم تر و خارش آن بیشتر است، بسیار آن خصوصاً سیاه ضخیم و آنچه از آن رطوبت صدیدی لزج عفن تراوش نماید و زود منتشر شود و اطراف خود را متقرح و فاسد سازد، بسیار ردی و مقدمۀجذام است و قوبای منتشر را برص اسود اطلاق میکنند و گاه قوبا در دماغ ظاهر میشود و علامت و سبب آن قریب به علامت و سبب حمرۀ دماغ و لازم آن حکه دماغ است، (بحر الجواهر) (فرهنگ نظام از مجمع الجوامع)، قوبا بریون، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، رجوع به قوباء شود، زفت مطلق یا زفت یابس، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ طا)
دهی است از دههای بغداد برابر با آنچه سمعانی در الانساب گمان برده است. (اللباب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
ابن لوقا بعلبکی. فیلسوف و ریاضی دان رومی الاصل است. وی در زبان یونانی با فصاحت سخن میگفت و عربی را نیکو میدانست و بسیاری از کتابهای قدیمی را ترجمه کرد و به تألیفات چندی پرداخت از جمله: 1- الفلاحه الیونانیه، چاپ شده. 2- ثلاث مقالات فی رفع الاجسام الثقیله، چاپ شده. 3- المرایا المحرقه. 4- الاوزان و المکاییل. 5- الفصل بین الروح و النفس، خطی. 6- الفردوس، فی التاریخ. 7- العمل بالکره الفلکیه، خطی، یا این همان کتاب ’الاکر’ خطی است که آن را از تاوذیوس ترجمه کرده و ثابت بن قره آن را اصلاح و تحریر نموده است. 8- المطالع، خطی، و آن را از انسقلاوس نقل کرده است و کندی آن را اصلاح و تحریر کرده است. 9- رسالۀ ذات الکرسی الافاقی، خطی، درباره فلک. 10- رساله فی اختلاف الناس فی سیرهم و اخلاقهم، خطی. 11- رساله فی تدبیر الابدان فی السفر، خطی. 12- البلغم و علله، خطی. 13- رساله فی علل الشعر، خطی. 14- العمل بالاسطرلاب، خطی. 15- هیاءهالافلاک، خطی. وی در زمان مقتدربالله عباسی بود و در ارمینیه به سال 300 هجری قمری وفات یافت. (طبقات الاطباء ج 1 ص 244) (اخبار الحکماء ص 173) (جوله فی دور الکتب الامیرکیه ص 93 و 94) (هدیه العارفین ج 1 ص 835) (خزائن الاوقاف ص 331) (مختصرالدول ص 259) (اعلام زرکلی چ 2 ص 40 و 41).
قسطا نام پسر لوقا است و ایشان دوحکیم بودند در یونان و او کتابی در دین آتش پرستی به نام پدر خود تصنیف کرده بود، و بعضی گویند قسطا نام کتابی است که لوقا تصنیف کرده بود. (برهان). وی در زمان مأمون عباسی میزیست و زبان عربی و یونانی نیک میدانست، از جمله کتبی که او واسطۀ ترجمه آن از یونانی بوده مجسطی و دیگری اقلیدوس الحکمه است. (فرهنگ شعوری). کتاب اکر که در زمان احمد بن معتصم بالله عباسی تا شکل خامس از مقالۀ سیم آن را ترجمه کرده و کتاب مساکن ثاودسیوس در طهران به سال 1304 هجری قمری چاپ سنگی شده است. کتابهای زیر را قاموس الاعلام ترکی از جمله تألیفات وی نام برده است: 1- کتاب فی اوجاع النقرس. 2- کتاب فی الروائح و عللها. 3- کتاب جامع فی الدخول الی علم الطب. 4- کتاب فی النبیذ و شربه فی الولایم. 5- کتاب فی الاسطقسات. 6- کتاب فی السحر. 7- کتاب فی العطش. 8- کتاب فی القوه و الضعف. 9- کتاب فی الاغذیه علی طریق القوانین الکلیه. 10- کتاب فی النبض و معرفه الحمّیات و ضروب البحرانات. 11- کتاب فی عله الموت فجاءه. 12- کتاب فی معرفه الخدر و انواعه وعلله و اسبابه و علاجه. 13- کتاب فی ایام البحران فی الامراض الحادّه. 14- کتاب فی الاخلاط الاربعه و ما تشترک فیه. 15- کتاب فی الکبد و خلقتها و ما یعرض فیها من الامراض. 16- رساله فی المروحه و اسباب الریح. 17-کتاب فی مراتب کتب الطیبه. 18- کتاب فی تدبیر الابدان فی سفر الحج. 19- کتاب فی دفع ضرر السموم. 20- کتاب فی المدخل الی علم الهندسه. 21- کتاب آداب الفلاسفه. 22- کتاب فی الفرق بین الحیوان الناطق و غیرالناطق. 23- کتاب فی تولد الشعر. 24- کتاب فی الفرق بین النفس و الروح. 25- کتاب فی الحیوان الناطق. 26- کتاب فی الجزء الذی لایتجزی. 27- کتاب فی حرکه الشریان. 28- کتاب فی النوم و الرؤیا. 29- کتاب فی العضو الرئیسی من البدن. 30- کتاب فی البلغم. 31- کتاب فی الدم. 32- کتاب فی المره الصفراء. 33- کتاب فی المره السوداء. 34- کتاب فی شکل الکره و الاسطوانه. 35- کتاب فی الهیاءه و ترکیب الافلاک. 36- کتاب فی حساب التلاقی علی جهه الجبر و المقابله. 37- کتاب فی العمل بالکره الکلیره النجومیه. 38- کتاب السیاسه. 39- کتاب المدخل الی المنطق. 40- شرح مذهب الیونانیین. 41- کتاب فی شکوک کتاب اقلیدس. 42- المدخل الی علم النجوم. (قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به عیون الانباء و فهرست ابن ندیم و تاریخ الحکماء القفطی شود:
آن حرفهای خط کتاب او
گوئی حروف دفتر قسطا شد.
دقیقی.
هر کسی چیزی همی گوید ز تیره رای خویش
تا گمان آید که او قسطای بن لوقاستی.
ناصرخسرو.
به قسطاسی بسنجم رازموبد
که جوسنگش بود قسطای لوقا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قوا
تصویر قوا
توانائیها، زورها، قوتها
فرهنگ لغت هوشیار
سنگخوارک اسفرود ازمرغان سغود دریکی از فرهنگ ها واژه (قطا) رمن واژه (قطاه) دانسته شده ولی (قطاه) در تازی برابراست با یک سنگخوارک و (قطا) رمن نیست. سنگخوار سنگخوارک: کنیزکان بگرد او کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. (منوچهری. د. 73) توضیح در عربی قطا جمع قطاه است. نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطا
تصویر قسطا
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنطا
تصویر قنطا
لاتینی تازی گشته خون سیاوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قواط
تصویر قواط
شبان گوسبنان، سبدساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوفا
تصویر قوفا
سریانی تازی گشته زنگباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوطه
تصویر قوطه
گوجه فرنگی از گیاهان سبد بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موطا
تصویر موطا
جای پا جای گام پاگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوط
تصویر قوط
رمه گوسبندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوطی
تصویر قوطی
ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوطه
تصویر قوطه
((طَ یا طِ))
گوجه فرنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوا
تصویر قوا
نیروها
فرهنگ واژه فارسی سره
به شدت، جداً، شدیداً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جعبه، صندوقچه
فرهنگ واژه مترادف متضاد