جدول جو
جدول جو

معنی قوشوق - جستجوی لغت در جدول جو

قوشوق
(شَ)
دهی است از دهستان دیکلۀ بخش هوراند شهرستان اهر، سکنۀ آن 107 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خانه، بیمارخانه، بیمارستان، (ناظم الاطباء)، دارالشفاء، (آنندراج)، قشون، (ناظم الاطباء)، فوج و لشکری، (آنندراج)، رجوع به قشون شود
لغت نامه دهخدا
خشک،
غوره که آن را به عربی حصرم خوانند، (سنگلاخ)، منع و حراست و به این معنی بدون اشباع مستعمل است، (سنگلاخ ص 286)، رجوع به قورق و قرق شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی، سکنۀ آن 544 تن. آب آن از رود قطور. محصول آن غلات و حبوب. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است. راه شوسه دارد و اتومبیل از آن می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار، در 34500 گزی جنوب باختر حسن آباد سوگند و 4000گزی اوچ گل واقع است، موقع جغرافیائی آن کوهستانی سردسیر است، 140تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، قالیچه و جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قسمی از دوخت زردوزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قاشوق
تصویر قاشوق
آلتی چوبین یا فلزی دارای دسته که باآن طعام و شراب خورند
فرهنگ لغت هوشیار
منع کرده شده ممنوع، جایی که ورود اشخاص غیر مجاز در آن قدغن باشد، یا قورق شدن، منع شدن ممنوع بودن: قورق شد گفتگوی می بدان نحو که ساقی نامه شد از نسخه ها محو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونوق
تصویر قونوق
ترکی مهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوشون
تصویر قوشون
قشون قشن ترکی بنگرید به قشون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوشق
تصویر قوشق
پارسی تازی گشته کوشک
فرهنگ لغت هوشیار