جدول جو
جدول جو

معنی قورغن - جستجوی لغت در جدول جو

قورغن
(قُرِ)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش مرکزی شهرستان گلپایگان، سکنۀ آن 344 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سلاح، قور، (سنگلاخ)، رجوع به قور شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
موضعی است. (منتهی الارب). وادیی است ومیان آن و سوراقیه چند فرسنگ فاصله است. این وادی دارای چاههای آب گوارا و باغهای نخل و درختان دیگر است و در آن دهی است بنام ملحاء. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهری است به جزیره. (منتهی الارب). شهری است به الجزیره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
طنابی که گرد خیمه برای بند و بست بندند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قورغی
تصویر قورغی
ترکی چادربند
فرهنگ لغت هوشیار