نام رودی است که آبهای جبال آقداغ بزرگ و کوچک داخل آن میشود و به تنک حمام میرسد و از آنجا بسمت شمال در امتداد قلل کوه آهنگران (آسنگران) بفاصله یک فرسنگ و نیم در امتداد آن کوه سیر میکند تا به کوه بزنیان میرسد و از آن گذشته داخل رود شیروان میشود، (جغرافیای غرب ایران ص 135)
نام رودی است که آبهای جبال آقداغ بزرگ و کوچک داخل آن میشود و به تنک حمام میرسد و از آنجا بسمت شمال در امتداد قلل کوه آهنگران (آسنگران) بفاصله یک فرسنگ و نیم در امتداد آن کوه سیر میکند تا به کوه بزنیان میرسد و از آن گذشته داخل رود شیروان میشود، (جغرافیای غرب ایران ص 135)
نام شهردرجۀ دوم پرتقال و بعد از لیسبون بزرگترین و رایج التجارهترین شهرهای کشور مذکور. دارای اسکله ای است ومرکز خطۀ مینهوست و در مصب نهر دورو در 248 هزارگزی شمال شرقی لیسبون واقع شده و دارای 105838 تن سکنه و مدارس جراحی، فلسفه، بحریه و تجارت و غیره است. کتابخانه و موزه و لنگرگاهی استوار و ابنیۀ زیبا دارد و نیز دارای تجارتی با رونق و کارخانه های قند و شیرینی و کلاه و غیره و دباغ خانه هاست و آن در دامنۀ دوتپه واقع گشته و منظری زیبا و دلکش دارد. پل قشنگی این شهر را با خلیج های کوچک ویلانووه و غایه مربوط میسازد. از شهرهای باستانی است و نام قدیم آن پورتوکاله و مدتها مرکز پرتقال بوده و ظاهراً همین شهر نام خود را بکشور پرتقال داده است. (قاموس الاعلام ترکی)
نام شهردرجۀ دوم پرتقال و بعد از لیسبون بزرگترین و رایج التجارهترین شهرهای کشور مذکور. دارای اسکله ای است ومرکز خطۀ مینهوست و در مصب نهر دورو در 248 هزارگزی شمال شرقی لیسبون واقع شده و دارای 105838 تن سکنه و مدارس جراحی، فلسفه، بحریه و تجارت و غیره است. کتابخانه و موزه و لنگرگاهی استوار و ابنیۀ زیبا دارد و نیز دارای تجارتی با رونق و کارخانه های قند و شیرینی و کلاه و غیره و دباغ خانه هاست و آن در دامنۀ دوتپه واقع گشته و منظری زیبا و دلکش دارد. پل قشنگی این شهر را با خلیج های کوچک ویلانووه و غایه مربوط میسازد. از شهرهای باستانی است و نام قدیم آن پورتوکاله و مدتها مرکز پرتقال بوده و ظاهراً همین شهر نام خود را بکشور پرتقال داده است. (قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 165 تن، آب آن از چشمه و چاه، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 155 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، را مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 156 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 165 تن، آب آن از چشمه و چاه، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 155 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، را مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 156 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جرعه. (سنگلاخ). غورت. جرعۀ نوشیدنی. - قورت دادن، فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. (فرهنگ نظام). - قورت مال، لاف زن. (فرهنگ نظام). - امثال: دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه، بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا)
جرعه. (سنگلاخ). غورت. جرعۀ نوشیدنی. - قورت دادن، فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. (فرهنگ نظام). - قورت مال، لاف زن. (فرهنگ نظام). - امثال: دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه، بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا)
دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 1047 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل، سکنۀ آن 1047 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)