دهی است جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، سکنه آن 153 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، حبوب و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز، سکنه آن 153 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات، حبوب و پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 344 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 344 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. در 18000گزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند، کنار راه فرعی اتومبیل رو بیجار به زنجان واقع و موقع آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصولات آنجا غلات، دیم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو و قلعه خرابه ای دارد که در دو محل نزدیک بهم واقع شده است. پل روی رود خانه قزل اوزان در هزارگزی خاوری آبادی واقع است. در وقایع آذربایجان پل مذکور بوسیلۀ دمکراتها خراب گردید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. در 18000گزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند، کنار راه فرعی اتومبیل رو بیجار به زنجان واقع و موقع آن کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 300 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصولات آنجا غلات، دیم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو و قلعه خرابه ای دارد که در دو محل نزدیک بهم واقع شده است. پل روی رود خانه قزل اوزان در هزارگزی خاوری آبادی واقع است. در وقایع آذربایجان پل مذکور بوسیلۀ دمکراتها خراب گردید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
داروی در دهن ریختنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). داروی رقیق که در حلق ریزند. (غیاث اللغات) (آنندراج). هر دارو که به دهان طفل یا مریض ریزند آنگاه که تناول آن ممکن نگردد. (از بحر الجواهر) (زمخشری). دارو که به دهن فروریزند. ج، وجورات، سخن ناپسند و شنوائی آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
داروی در دهن ریختنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). داروی رقیق که در حلق ریزند. (غیاث اللغات) (آنندراج). هر دارو که به دهان طفل یا مریض ریزند آنگاه که تناول آن ممکن نگردد. (از بحر الجواهر) (زمخشری). دارو که به دهن فروریزند. ج، وجورات، سخن ناپسند و شنوائی آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 70 تن، آب آن از چشمه سارها، محصول آن غلات، بزرک و زردآلو، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 70 تن، آب آن از چشمه سارها، محصول آن غلات، بزرک و زردآلو، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)