جدول جو
جدول جو

معنی قوتیل - جستجوی لغت در جدول جو

قوتیل
وزنی است معروف، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قوتیل
نادرست نویسی غوتیل واژه پارسی است و همان است که واژه قوتی یاقوطی راازآن برگرفته اند. اندازه است برای کشیدن برنج یابج وهرغوتیل برابربایک چهارم باراسپ یانیم لنگه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قتیل
تصویر قتیل
مقتول، کشته شده
فرهنگ فارسی عمید
دهی است به نابلس، (منتهی الارب)، قریه ای است از توابع نابلس که به قریهالقضاه معروف است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
از مقیاسهای حجم در قدیم معادل 27 لیتر. (ایران باستان ج 1 ص 166)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
کشته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل). مذکر و مؤنث دروی یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج) :
سرانگشتان صاحبدل فریبش
نه در حنّاکه در خون قتیل است.
سعدی.
و گر هلاک منت درخور است باکی نیست
قتیل عشق شهید است و قاتلش غازی.
سعدی.
ج، قتلی ̍. (منتهی الارب) (آنندراج) : و اگر با آن مراءه ذکر نشود گوئی هذه قتیله فلان (و تاء تأنیث به آخر قتیل اضافه میشود) و مررت بقتیله، زیرا صفت قتیل در این مواردبه جای اسم نشسته است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حقه و تبنگوی کوچک که نوعاً از چوب تراشند و از نقره و مقوا و جز آن نیز سازندو در آن سنگهای گرانبها و معجون و مانند آن را حفظ کنند، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، رجوع به قوطی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قتیل
تصویر قتیل
کشته شده، مقتول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوتی
تصویر قوتی
پارسی ترکی گشته کیوت توبک ترکان قوتو نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتیل
تصویر قتیل
((قَ))
کشته
فرهنگ فارسی معین
کشته، مقتول
متضاد: قاتل
فرهنگ واژه مترادف متضاد