جدول جو
جدول جو

معنی قوبیا - جستجوی لغت در جدول جو

قوبیا
ماءالرماد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قوبا
تصویر قوبا
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، بریون، گریون، گوارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوبیا
تصویر لوبیا
از دانه های خوردنی سرشار از پروتئین که پختۀ آن خورده می شود، ژاژک، ژاژومک، گیاه این دانۀ علفی، گل های ریز بنفش دارد و دانۀ آن در غلاف است
فرهنگ فارسی عمید
به لغت یونانی خاکستر را گویند، (برهان) (آنندراج)، ماءالرماد، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
خشونت و درشتیی است که در ظاهر پوست بدن به هم رسد با خارش بسیار و از آن قشور دایم جدا میگردد تا صحت یابد و در ابتدا دانۀ اندک صلبی پیدا میشود و یا داغی و خارش بسیار میکند و بعد اندک آب لزجی از آن تراوش میکند و روز بروز زیاده میگردد و از امراض مسری است، و بر دو نوع است: سرخ و سیاه، سرخ آن نازک تر و خارش آن کمتر و سیاه آن ضخیم تر و خارش آن بیشتر است، بسیار آن خصوصاً سیاه ضخیم و آنچه از آن رطوبت صدیدی لزج عفن تراوش نماید و زود منتشر شود و اطراف خود را متقرح و فاسد سازد، بسیار ردی و مقدمۀجذام است و قوبای منتشر را برص اسود اطلاق میکنند و گاه قوبا در دماغ ظاهر میشود و علامت و سبب آن قریب به علامت و سبب حمرۀ دماغ و لازم آن حکه دماغ است، (بحر الجواهر) (فرهنگ نظام از مجمع الجوامع)، قوبا بریون، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، رجوع به قوباء شود، زفت مطلق یا زفت یابس، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(بی ی)
حریص به چوزه خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج). المولع باکل الفراخ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُپْ پُ)
دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 154 تن. آب آن از رود خانه مهاباد. محصول آن غلات، توتون، چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
بر وزن لوبیا، به لغت زند و پازند زبان را گویند، و به عربی لسان خوانند، (برهان)، گوبیا (زبان) ’بندهشن چ یوستی ص 222’، در پهلوی گوباک یا گویاک به معنی گویا و گوینده و سخن گوست، رجوع شود به باروچا ص 196، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
لوبیاء، لوباء، (منتهی الارب)، از گیاهان دو لپه ای و از تیره پروانه داران و از دستۀ لوبیاها، این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و دانه های بسیار دارند، (گیاه شناسی گل گلاب ص 221)، دانه ای است چون نخود، لکن کشیده و کم حجم تر از نخود به رنگ سرخ و سفید و گاهی دورنگ و سه رنگ مشهور به لوبیا چیتی یا قزوینی و هم لوبیائی که دو جانب آن سیاه باشد و بقیه سفید، مشهور به لوبیا چشم بلبلی (در تداول تهران) و سیاه چشم (در تداول قزوین)، دانه ای است خرد نزدیک به باقلا که آن را سیاه چشمک گویند، (منتخب اللغات)، لوبیای دورنگ (سفید دارای رگه ها و خطوط قرمز) یا سه رنگ که درشت تر از انواع دیگر است و به لوبیای قزوینی شهرت دارد و به آن که سیاه و سفید است لوبیای چشم بلبلی یاسیاه چشم گفته میشود، غله ای است معروف که در طعام کنند و بخورند، (آنندراج)، نام غله ای است، سهلتر از ماش هضم شود و نفخش از باقلا کمتر باشد و بهترین آن سرخ رنگ بود و آن را لوویا هم میگویند و لوبا هم به نظر آمده است، (برهان)، از جملۀ بقولات است که در اکثر نقاط ایران به عمل می آید، اقسام آن عبارت است از: لوبیای قرمز، لوبیای سفید، لوبیای چشم بلبلی و در آن لغات است، دجر، (منتهی الارب) (بحر الجواهر)، ثامر، حنبل، اجلل، لوبیاج، (صیدنه)، قریناء، (منتهی الارب)، لوباء، (المعرب ص 300)، لوویاء، لوبیه، غند ماش، تلک، ژاژومک که به عربی لیاء گویند، (برهان)، صاحب بحر الجواهر گوید: حاره فی الاولی معتدل الرطوبه و الیبوسه و قیل بارد یابس منق من دم النفاس و یدرﱡ الطمث و البول مخصب للبدن مخرج للاجنه و المشیه، (بحر الجواهر)، ابوریحان در صیدنه آرد: ابن الاعرابی گوید:
عرب لوبیا را لیاء گوید و یکی را لیاه ومدّ و قصر الف در لوبیا لغت است و لوبیاج هم میگویند و لوبا نیز گویند، ’ری’ گوید به خط شمر دیدم که عرب لوبیا را دجر گویند به ضم دال، و ثعلب از ابن الاعرابی به فتح دال روایت کند، و اهل ترمد او را ژاژومک گویند و به رومی مسوقی و به هندی دوس و چولا نیز گویند، ’ص اونی’ گوید: گرم و تر است در اول و بادانگیز است، باه را تقویت کند و بول و حیض را براند، (از ترجمه صیدنۀ ابوریحان)، صاحب اختیارات گوید: لوبیا ولوبا نیز گویند و ثامر و آن سهلتر از ماش هضم شود وبیرون آید و نفخ وی کمتر از باقلا بود و نیکوترین آن سرخ بود که نخورده (؟) بود و طبیعت وی گرم بود در اول و معتدل بود در تری و خشکی و گویند سرد و خشک بود، و سرخ وی کمتر از غیر وی بود و آبی که وی را در آن پخته باشند حیض براند، خاصه سرخ وی و دم نفاس را پاک گرداند و بول براند و بدن را فربه کند و سینه و شش را نافع بود و مشیمه برون آورد و بچۀ مرده و وی مولد خلط غلیط بلغمی بود و مغثی و مولد اخلاط بد و نفخ بود و ضرر آن کم بود، چون: بازیت و مری و سرکه و خردل و نمک و فلفل و دارچینی و سقز مستعمل کنند و شراب بر سر آن بیاشامند - انتهی، حکیم مؤمن در تحفه آرد:لوبیا، مؤلف تذکره گوید: لغت هندی است و به یونانی سیاهن (سیلمین) و به عربی (ظ، به عبری) فریقا نامند، نبات او شبیه به لبلاب و منبسط بر زمین و بعضی به مجاور خود می پیچد و دانۀ بعضی سفید و از بعضی سرخ واز باقلی کوچکتر و شبیه به گردۀ طیور و غلافش مانندباقلی و از آن رقیق تر و قوتش تا دو سال باقی و بهتراز باقلی و زبون تر از نخود و سرخ او در آخر اول گرم، و سفید او مایل به اعتدال و محرک باه و مولد منی ومدرّ شیر و بول و حیض و مسمن بدن، و شرب آب مطبوخ او با اندکی قند و جلوس در طبیخ او منقی نفاس و مخرج جنین زنده و مرده و مشیمه و جهت درد کمر و گرده مفیدو دیرهضم و نفاخ و مولد خلط غلیظ و مصلحش خردل و آبکامه و زنجبیل و بالخاصیه مورث غثیان و مصلح آن دارچینی و سکنجبین است، ضریر انطاکی در تذکره آرد: لوبیا، هندی بالیونانیه سیاهین و القبطیه مامیرا و العبریه فریقا نبت سبط عریض الاوراق یمتد علی الارض و فی قضبانه کالخیوط یغرس بنیسان و یدرک بحزیران ثمره حب کالکلی مطرف بالحمره و بعضه بالسواد داخل غلف اطول و اغلظ من الحلبه تبقی قوه هذا الحب نحو عشر سنین و هواجود من الفول و دون الحمص حار رطب فی الثانیه ینفع من اوجاع الظهر و الکلی یهیج الباه جدا خصوصاً بالزنجبیل و یخصب الابدان و الهند تأکله لذلک کثیراً و اجود ما اکلت رطبه بالجوز و الزیت و ملازمه اکلها تجلو الابدان ولکنها تولد ریحاً یصلحها السکنجبین و الدارصینی و قیل تسمی الدمادم:
نیستی آگه چه گویم مر ترا جز من همانک
عامه گوید نیستی آگه ز نرخ لوبیا،
ناصرخسرو،
پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست،
ناصرخسرو،
گه بپختم از برایت لوبیا،
مولوی (از آنندراج)،
پا بجای زنگ زر بندم بپایش کوفته
باز درّ لوبیا چنگل به جوهر گیرمش،
بسحاق اطعمه،
دمادم، نوعی از لوبیای هندی است، (منتهی الارب)، خرمه، گیاهی است مانند لوبیا، (منتهی الارب)،
- لوبیا چیتی، لوبیای دورنگ مشهور به لوبیا قزوینی،
- لوبیا سبز، لوبیای تازه، لوبیا که در غلاف بود نارسیده،
- لوبیا سفید، نوعی از لوبیا به رنگ سفید یکدست، لوبیا الابیض، اصوفورون، فاسیولن، فاسیلیون،
- لوبیا قرمز، نوعی از لوبیا به رنگ قرمز یکدست، رجوع به لوبیا شود،
- لوبیا گلی، رجوع به لوبیا قرمز شود،
-، قسمی گل،
- لوبیا هندی، قسم اخیر فشغ است و در عراق دمادم نامند، (تحفۀ حکیم مؤمن)،
- لوبیای تازه، لوبیای با پوست سبز، لوبیای نارسیده که در غلاف بود،
- امثال:
نرخ لوبیا را ندانی یا هنوز نرخ لوبیا نداند
لغت نامه دهخدا
بلاد لوبیا، (ابن البیطار در شرح کلمه سقنقور)، موضع اعجمی، (از معجم البلدان)
الحوت الذی علیه الارض، (از معجم البلدان چ طهران ج 4 ص 38)
لغت نامه دهخدا
جعده، (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
انفحه. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
حیوانی بحری که مسمی به قوقی است. (از فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوقی شود
لغت نامه دهخدا
نام دارویی است که آن را به عربی قسط خوانند و بوی صبر از وی می آید، بخور کردن آن در زیر دامن درد رحم را نافع باشد، (برهان) (آنندراج)، قسطبحری است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قسط شود
لغت نامه دهخدا
بابونج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
شخصی که اولاده اش از بابل به ازروبابل مراجعت نمود اما نتوانست نسب خود را معین نماید که اسرائیلی میباشند زیرا که نسب نامۀ خانوادۀ آبای خود را گم کرده بودند، (از قاموس کتاب مقدس)
لاوی که یهوشافاط برای تعلیم به یهودا ببلاد یهودا فرستاد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
غلام عمونی که پیشوای مخالفان بنای هیکل ثانی بود، چون وی از دختران اعیان و اشراف در سلک ازدواج خود میداشت بدان لحاظ همواره با بزرگان یهود مراسله و مکاتبه همی نمود و نحمیا را تهدید میکرد و در غیاب نحمیا منزل و مقام خود را در یکی از غرفات هیکل قرار داد و چون نحمیا مراجعت کرد وی را از آنجا رانده منزل وی را تطهیر فرمود، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
پادشاهان و فرمانروایان سلسلۀ صفاری که پس از یعقوب لیث به سلطنت رسیدند، مانند عمرو لیث، خلف بن لیث، محمد بن لیث، لیث بن علی، علی بن لیث، محمد بن علی بن لیث، احمد بن محمد بن خلف و خلف بن احمد. (یادداشت مؤلف) :
خلاف تو رانده ست یعقوبیان را
ز ایوان سام یل و رستم زر.
فرخی.
خسروی از خسروانی بستدی پیروزبخت
تخت و ملک از سرورانی برگرفتی نامدار
خانه یعقوبیان و خانه مأمونیان
خانه چیپالیان و این چنین صد برشمار.
فرخی.
نه با یعقوبیان دولت نه با مأمونیان نعمت
نه با چیپالیان قوت نه با سامانیان سامان.
فرخی.
و رجوع به یعقوب (ابن لیث...) و تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال ص 199 به بعد شود
یعاقبه. یعقوبیین. (یادداشت مؤلف) : ایشان ترسایان یعقوبیان را لعنت کردند و براندند... مملکت ارسن ارمیاقی هفده سال بود و دین یعقوبیان داشت... مملکت نسطاس از میان مردم بیست وهفت سال بودست و هم بر دین یعقوبیان بود. (از مجمل التواریخ والقصص ص 135). و رجوع به یعقوبیه شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره پروانه واران که دسته خاصی را بنام دسته لوبیاها در این تیره بوجود میاورد. این گیاه پیچنده و بالارونده است. برگهایش مرکب سه تایی است. گلهایش کوچک و غالبا سفید رنگ و گل آذینش خوشه یی است. در حدود 60 گونه از این گیاه شناخته شده که غالبا در نواحی معتدل و یا گرم میرویند. لوبیا در اغلب نقاط ایران کشت میشود و اقسام مختلف آن در اغذیه مصرف میگردد. میوه لوبیا جزو میوه های بنام است و در هر غلاف آن چندین دانه موجود است. اقسام مختلفی که در ایران کشت میشوند عبارتند از: لوبیای مرمری لوبیای قرمز لوبیای چشم بلبلی لوبیای رسمی لوبیای چینی فصولیه لوبیاء. یا لوبیای چینی. لوبیای ژاپنی یا لوبیای دریایی. گیاهی است از تیره اسفناجیان که در سواحل دریاها میروید. ساقه ها و برگهایش متقابل گلهایش عاری از جام و میوه اش کپسولی شکل است. در حدود 8 گونه از این گیاه شناخته شده است. از خاکستر این گیاه سود (کربنات سدیم) بدست میاورند خریس قلی. یا لوبیای ژاپنی. گونه ای لوبیا که ارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و گاهی تا یک متر است. برگهایش متناوب و مرکب از سه برگچه است. گلهایش تقریبا سفید رنگ و متمایل به بنفش هستند. میوه اش زرد رنگ بطول 2 تا 6 سانتیمتر و بعرض 1 تا 5، 1 سانتیمتر است و در آن 2 تا 5 دانه قرار دارد. دانه لوبیای ژاپنی ببزرگی یک نخود ولی کمی مسطح است و گاهی کروی میباشد. درازیش 6 تا 7 میلیمتر و پهنایش 4 تا 6 میلیمتر است. رنگ دانه لوبیای ژاپنی ممکنست سفید یا زرد یا قرمز و یا برنگهای دیگر باشد، لوبیای ژاپنی گیاهی بسیار مفید است بطوریکنه امروزه از لحاظ اهمیت فراوانی که درتغذیه انسان دارد در غالب نقاط کشت میشود لوبیای چینی فول صویه سویا. یا لوبیای سبز. قسمی لوبیا که فقط بمنظور استفاده از میوه اش در حالیکه هنوز دانه ها نارس میباشند کشت میشود. میوه نارس لوبیا که بشکل میوه باقلا سبزرنگ است در اغذیه مصرف میگردد. یا لوبیای سفید. لوبیای مرمری یا لوبیای فرنگی. قسمی لوبیاکه درعهد ناصر الدنشاه بایران وارد شد ورواج یافت. یا لوبیای مرمری. گونه ای لوبیا که دانه هایش سفید رنگ است لوبیای سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوسیا
تصویر قوسیا
سریانی بستک (قسط) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه علفی بالارونده که به دور چوبی که در کنارش قرار می دهند می پیچد و بالا می رود. دانه های خوارکی آن در غلافی شبیه غلاف باقلا قرار دارد و انواع مختلف دارد، لوبیا سفید، لوبیا چیتی، لوبیا قرمز و
فرهنگ فارسی معین
به شدت، جداً، شدیداً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شما لوبیا دارید: مشکلات در آینده
لوبیاها رشد می کنند: اضطراب و دردسر
لوبیا می خرید: پای شما به یک رسوائی کشیده خواهد شد.
لوبیا می خورید: به یک بیماری مسری دچار خواهید شد
لوبیا می پزید: کارهایتان پیش خواهد رفت
- کتاب سرزمین رویاها
دیدن لوبیا درخواب خام و پخته وقت و بی وقت، دلیل غم بود و در دیدن آن خیری نباشد. محمد بن سیرین
لوبیا یکماده غذائی است که در بسیاری از کشورها به جای نان و بدل نان مصرف می شود زیرا مواد مغذی فراوان دارد. معبران سنتی، لوبیا را خوب ندانسته اند زیرا نفاخ است و نفخ شکم نیز در خواب تعبیر خوشی ندارد لیکن معبران غربی آن را نعمت و برکت و خوبی شناخته اند چون بدل نان قرار می گیرد و جوامع گرسنه و قحطی زده را سیر می کند. ابن سیرین خوردن لوبیا را غمو رنج دانسته و معبران دیگر نیز تقریبا همین عقیده را دارند. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن لوبیا در خواب، نشانه نگرانی زیاد و بیماری فرزندان است، بخصوص وقتی ببینید که لوبیاها در حال رشدند.
۲ـ دیدن دانه های خشک لوبیا در خواب، نشانه نومیدی زیاد در زندگی است. باید بیشتر مراقب خود باشید تا به بیماری واگیردار مبتلا نشوید.
۳ـ خوردن لوبیا در خواب، خبر از بدبختی یا بیماری دوستی عزیز می دهد. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
لوبیا
فرهنگ گویش مازندرانی