جدول جو
جدول جو

معنی قوبعه - جستجوی لغت در جدول جو

قوبعه
(قَ بَ عَ)
جانورکی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زوبعه
تصویر زوبعه
تندباد، گردباد
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
در خانه پنهان شدن، از خشم برآماسیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، شکوفه یا میوۀ درخت در غلاف شدن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ عَ)
مؤنث قواع، خرگوش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خرگوش ماده. (ناظم الاطباء). رجوع به قواع شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
مغلوب شدن و گریختن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قوزع الدیک قوزعه، مغلوب شد و گریخت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُبْ بَ عَ)
جامه پاره است شبیه برنس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ عَ)
زن نهان شونده. (از منتهی الارب) : امراءه قبعه طلعه، زن که گاهی نهان گردد گاهی پیدا. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ عَ)
یا ابن قبعه، یعنی ای مرد گول. و این وصف است به حمق. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
مرغکی است خردتر از گنجشگ که پیوسته نزدیک سوراخ موش باشد و چون از چیزی ترسد در آن سوراخ رود. (منتهی الارب) (آنندراج). در اقرب الموارد قبعه ضبط شده
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ)
بند شمشیر از سیم یا از آهن، مرغی است سرخ پای. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جایی است به عقیق مدینه. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زوبعه
تصویر زوبعه
گردباد، تند باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبعه
تصویر قبعه
چکاوک خاکستری از پرندگان موشیار از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار