جدول جو
جدول جو

معنی قواحط - جستجوی لغت در جدول جو

قواحط
(قَ حِ)
جمع واژۀ قاحط. (ناظم الاطباء). رجوع به قاحط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ حِ)
علم مرتجلی است برای موضعی. کوه معروفی است در نزدیکی مدینه نزدیک سوارقیه. (از معجم البلدان). کوهی است نزدیک سوارقیه میان مکه و مدینه. (منتهی الارب) ، حصاری است در یمن، یوم شواحط، روزی است از روزهای عرب. (از منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ حِ)
شواحطالاودیه، وادیهای دور از هم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
روزگار سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قواحط: زمن قاحط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَوْ وا)
شبان رمۀ گوسفند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). چوپان و شبان رمۀ گوسفندان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قواط
تصویر قواط
شبان گوسبنان، سبدساز
فرهنگ لغت هوشیار