جدول جو
جدول جو

معنی قوئینک - جستجوی لغت در جدول جو

قوئینک
دهی است جزء دهستان بهنام سوخته بخش ورامین شهرستان تهران، سکنۀ آن 243 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن، انگور و مختصر میوه جات. شغل اهالی زراعت، قالی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
دهی جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران. واقع در 10000گزی شمال باختر ورامین. بوسیلۀ خیابان مشجر به راه شوسۀ ورامین و تهران متصل است. جلگه ای معتدل. سکنه 801 تن شیعه، فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول آن غلات، صیفی و چغندرقند است. دبستان دارد. شغل اهالی زراعت. راه ماشین رو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران، سکنۀ آن 468 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، صیفی، چغندر قند و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
امیر اعظم، (غیاث اللغات)، سردار، (فرهنگ خطی)، فرمانده، سردار، نویان، نوین، (فرهنگ فارسی معین)، پادشاهزاده، (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)، فرمانده ده هزار نفر، (ناظم الاطباء) :
دولت نوئین اعظم شهریار
باد تا باشد بقای روزگار،
سعدی،
خاقان منصور قلب و میمنۀ سپاه ظفرپناه را به نور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داد، (حبیب السیر از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
منسوب به مو، مویین، مویی، رجوع به مویین شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از بخش نوبران شهرستان ساوه، دارای 26 تن سکنه، راه آن مالرو است، (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 55000 گزی شمال سعیدآباد، سر راه مالرو بیدرزان به قنات نو واقع شده است، کوهستانی و سردسیر است و 250 تن سکنه دارد، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهری است به جزیره. (منتهی الارب). شهری است به الجزیره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
کرنب، (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
صمغ است و گویندضان است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قومی شود
لغت نامه دهخدا
قونیون. شوکران است، جوز ماثل را نیزگویند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قونیون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
ذوالقوسین. نام شمشیر حسان بن حصن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
تثنیۀ قوس در حالت نصبی و جری. (منتهی الارب) : ثم دنا فتدلی. فکان قاب قوسین اءو اءدنی، یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کلاترزان بخش رزاب شهرستان سنندج که در 27 هزارگزی شمال خاور رزاب و 15 هزارگزی جنوب شوسۀ سنندج به مریوان واقع است، کوهستانی و سردسیر است، 220 تن سکنه دارد، ازرودخانه و چشمه آبیاری میشود، محصولاتش غلات و لبنیات و توتون است، مردمش بزراعت و گله داری اشتغال دارند، راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
قصبه مرکز بخش بوئین، تابع شهرستان قزوین، دارای 2235 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
برناردینو، نقاش پیرو مکتب میلان، شاگرد لئوناردو داوینچی، مولد میان سالهای 1475 و 1480 میلادی وفات پس از سال 1533 میلادی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
روپاکی سرخ رنگ که بر سر بندند. (جهانگیری) (برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
آن شاه دروغین بین با اسبک و بازینک
شنگینک و منگینک سر بسته بچوبینک.
مولوی.
، کاروانک. پرنده ای است شبیه بمرغ خانگی. (برهان). هوبره و کاروانک. (ناظم الاطباء). رجوع به چوبین و چوبینه شود
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد است که در شهرستان قزوین واقع است، دارای 166 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
با یای حطی و نون و حرکت غیرمعلوم مرضی است که آن را به فارسی کهنکو و به عربی عرق النسا خوانند. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
مغولی فرمانده سردار فرمانده سردار: خاقان منصور قلب مسمنه و میسره سپاه ظفرپناه را بنور طلعت شاهزادگان آفتاب احتشام و فر وجود نوئینان بهرام انتقام زینت و استحکام داده بمیدان جنگ ومعرکه نام و ننگ فرستاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبینک
تصویر چوبینک
رو پاکی سرخ رنگ که بر سر بندند، کاروانک
فرهنگ لغت هوشیار
پونه
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت، پشت سری ها، اعقاب وابستگان
فرهنگ گویش مازندرانی
تاج خروس
فرهنگ گویش مازندرانی