جدول جو
جدول جو

معنی قهه - جستجوی لغت در جدول جو

قهه
(قِ)
دهی است از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا، سکنۀ آن 190 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
قهه
(قِ هََ)
شیر بی آمیغ. (منتهی الارب). رجوع به قهوه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قصه
تصویر قصه
ماجرایی واقعی یا خیالی، حکایت، داستان، خبر، حدیث، عریضه، بیان احوال
قصه پرداختن: داستان گفتن، قصه گفتن، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)
قصه گفتن: داستان گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبه
تصویر قبه
بنایی که سقف آن گرد و برآمده باشد
قبۀ خضرا: کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قهر
تصویر قهر
مقابل آشتی، خدشه دار شدن پیوند دوستی دو نفر که موجب ترک گفتگو می شود، دارای رابطۀ خدشه دار شده
غضب، خشم، کین مثلاً قهر و غضب
ظلم، ستم، جور
چیرگی
عقوبت، آزار، تنبیه
در تصوف تسلط خداوند بر بنده
قهر کردن: با کسی ترک معاشرت کردن و سخن نگفتن با او، خشمگین شدن، مقهور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمه
تصویر قمه
تارک، بالای هر چیز، بلندترین نقطۀ هر چیز، گروه، جماعت مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قله
تصویر قله
بلندترین نقطه چیزی، در علم زمین شناسی سر کوه، سبو، کوزه، کوزۀ بزرگ یا کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوه
تصویر قوه
کنایه از قوا، استعداد، در علم الکتریک باتری، در ریاضیات توان
قوّۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درک کننده، فهم و شعور
قوّۀ غاذیه: در طب قدیم قوه ای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند
قوّۀ قضائیه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به رسیدگی به دعاوی و حفظ حقوق مردم است و شامل محاکم دادگستری است
قوّۀ مجریه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به اجرای قوانین است، هیئت دولت
قوّۀ مقننه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به وضع قوانین است، مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(فَ قِ هََ)
زن دانا و زیرک و دانای علم دین. (منتهی الارب). فقیهه. (اقرب الموارد). رجوع به فقه و فقیه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ هََ)
زن فهمندۀ سخن و داننده. (ناظم الاطباء). مؤنث نقه. رجوع به نقه شود
لغت نامه دهخدا
ناسپاسی نمک ناشناسی، خشک شدن پوست براستخوان تکیدگی خودنشستن چرکبارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قده
تصویر قده
دوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهم
تصویر قهم
نواستن (بی اشتهایی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهوه
تصویر قهوه
دانه ای که کوبیده و مثل چای دم کرده و می نوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوه
تصویر قوه
توانا گردیدن، در اصطلاح ریاضی، توان، دو بقوه پنج، خاصیت
فرهنگ لغت هوشیار
بارزد بیرزد گونه ای از دو (صمغ) آن قغ اسب مانند مصطکی بغداد. شکم. یا قلعه بی در. دختر دوشیزه: خویش را بهر چه وابسته دختر کردن ک نفس را بندی این قلعه بی در کردن ک یا قلعه کهرباگون. دنیا عالم سفلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمه
تصویر قمه
قامت، تارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قله
تصویر قله
بلندترین نقطه چیزی را گویند بلندترین نقطه چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره
تصویر قره
خنکی، سرما
فرهنگ لغت هوشیار
سرگذشت داستان، سخن، پیام آگاهی موی چیده حکایت داستان سرگذشت، خبر: با عقل خود گر جفتمی من گفتنیها گفتمی خاموش کن تا نشوند این قصه را باد هوا. (دیوان کبیر 9: 1)، سخن، مرافعه دعوی، جمع قصص. یا خبر برداشتن و قصه رفع کردن، به معنی دادخواهی و مرافعه نزد سلطان یا امیر و یاوزیر بردنست و ظاهرا در قدیم عرض حال را به اختصار می نوشتند و در بالای چوبی نصب می کردند و در بیرون قصر بر منظر پادشاه یا امیر میداشتند (از این رو تعبیر مزبور پدید آمده بود) (امثال و حکم دهخدا که را دادی که نماند ک) فرخی قصه بدهقان برداشت که... یا قصه رفع کردن، قصه برداشتن، یا قصه کوتاه. در وقتی گویند که خواهند مطلب را اجمالا بیان کنند و سخن خود را به پایان رسانند القصه الحاصل. یا قصه مختصر. سخن کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قژه
تصویر قژه
نادرست نویسی غژه (نجس تازی) پلشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاه
تصویر قاه
پارسی تازی گشته گاه پایه زیست با ناز فراخزیستی، ارزانی
فرهنگ لغت هوشیار
برآمدگی هر چیز را گویند، بارگاه بنای گرد برآورده، هر بنای بلند و گرد، گنبد، خرگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قجه
تصویر قجه
نادرست نویسی غجه پارسی است پشه چاه
فرهنگ لغت هوشیار
فراموشی از یاد بردن، ناتوانی در سخن چوبی که کشتیبانان بدان کشتی رانند پاروی کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقهه
تصویر فقهه
اسبن گردن، باد ماهی از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهه
تصویر شهه
آواز اسب بانگ اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهه
تصویر جهه
طرف و جانب، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهه
تصویر زهه
بدست آوردن نتیجه از در آمیختن نر و ماده نتایج تخم گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهه
تصویر دهه
هر قسمت ده تائی از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قله
تصویر قله
چکاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قصه
تصویر قصه
داستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قهوه
تصویر قهوه
بنک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قهر
تصویر قهر
پرخاش، خشم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قوه
تصویر قوه
نیرو، توان
فرهنگ واژه فارسی سره