جدول جو
جدول جو

معنی قهقور - جستجوی لغت در جدول جو

قهقور
(قُ)
بنائی است دراز که کودکان بسنگریزه ها برآرند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بناء من حجاره طویل یبنیه الصبیان و الناطور علی هیاءه مخروط. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قهقور
(قَ)
بطنی است در ماسبذان از نواحی جبل. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تلوسۀ خرما است که به شیرازی نارونه نامند که وعاء طلع نخل باشد، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
کشتی دراز یا بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). نوعی از کشتی عجمی است که عرب نیز نام آن را در ادبیات خود به کار برده است:
قرقور ساج ساجه مطلّی
بالقیر و الضبات زنبری.
(المعرب جوالیقی ص 271)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ هََ)
شهرستانی است به مصر. (منتهی الارب). شهرستانی است در صعید مصر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
سنگ سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قهقر شود
لغت نامه دهخدا
(قُ قُرر)
پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شلم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صمغ. (اقرب الموارد) ، سنگ سیاه سخت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَرر)
تکۀ کلان سال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سنگ سخت. (منتهی الارب). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(هََ قَوْ وَ)
دراز گنده اندام گول. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرقور
تصویر قرقور
خارکداراز ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار