نام جایی است در ولایت طوس. (برهان). قهقهه، گینزبورگ. (حاشیۀ برهان چ معین از جغرافیای سیاسی کیهان). دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد، سکنۀ آن 123 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به قهقه شود
نام جایی است در ولایت طوس. (برهان). قهقهه، گینزبورگ. (حاشیۀ برهان چ معین از جغرافیای سیاسی کیهان). دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد، سکنۀ آن 123 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به قهقه شود
قهقهه. خندۀ سخت با آواز و گردانیدن آواز در خنده. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). خنده به آواز بلند. (برهان). رجوع به قه شود، رفتار سخت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از رفتار و آن مقلوب هقهقه است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، آواز غلغل فروریختن شراب یا مایعدیگر از صراحی و قرابه و غیره. رجوع به قهقه شود، آواز کبک. (یادداشت مؤلف) : اندر پس هر خنده که صد گریه مهیاست در قهقهۀ کبک دو صد چنگل باز است. حافظ. دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود. حافظ
قهقهه. خندۀ سخت با آواز و گردانیدن آواز در خنده. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). خنده به آواز بلند. (برهان). رجوع به قه شود، رفتار سخت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از رفتار و آن مقلوب هقهقه است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، آواز غلغل فروریختن شراب یا مایعدیگر از صراحی و قرابه و غیره. رجوع به قهقه شود، آواز کبک. (یادداشت مؤلف) : اندر پس هر خنده که صد گریه مهیاست در قهقهۀ کبک دو صد چنگل باز است. حافظ. دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود. حافظ
خنده به آواز بلند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). - قهقه شیشه، کنایه از قلقل شیشه. (آنندراج) : قهقه شیشه طبل کوچ زند بر سر هوش خیمه اندازد. محمد عرفی (از آنندراج). رجوع به قهقهه شود
خنده به آواز بلند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). - قهقه شیشه، کنایه از قلقل شیشه. (آنندراج) : قهقه شیشه طبل کوچ زند بر سر هوش خیمه اندازد. محمد عرفی (از آنندراج). رجوع به قهقهه شود