- قهقه
- پارسی تازی گشته کهگاه نام کلاتی در توس بلند خندی خوشخندی قهقهه: قهقهی زد (بلبل) از سر درد فراق زار نالید از هجوم اشتیاق
معنی قهقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خندۀ شدید، خندۀ بلند و پرصدا، قهقه
قهقهه زدن: به آواز بلند خندیدن
قهقهه زدن: به آواز بلند خندیدن
خنده سخت با آواز و گردانیدن آواز در خنده، خنده به آواز بلند
سیاه سرفه خروسک از بیماری ها، فریاد زدن
تکمۀ کلاه یا پیراهن و مانند آن، قوقو، برای مثال بر جیب و کله نهند پس تر / آن قوقۀ لعل و گویک زر (خاقانی۱ - ۲۴۵)
جای بی مو از سر انسان
جای بی مو از سر انسان
نشانه برپیشانی تیرگی نشان پیشانی اسب، نشانی که کافران بر پیشانی کنند از زعفران و صندل و غیره: مگر حل کرده خورشید شد سیما فروز او که آن خوش قشقه کافر شعله در چین جبین دارد، (ارادتخان واضح)
قوقو بنگرید به قوقو
دانه ای که کوبیده و مثل چای دم کرده و می نوشند
گندم زنگ زده، زنگ زدگی گندم، واپس رفتن
قاقاه در فارسی خنده بسیار خنده بلند پارسی تازی گشته کهگاه نام کلاتی در توس
قهر و غضب: تفت خشم و مشم زور شنو ستمکش همسایه آزار مردم آزار زن، زورشنو سوزن کلان گوالدوز تمنه
سپیدچرک ماچه خر
تکمه گریبان، گوی گریبان، گوگه، گوک، گوکه، گوگ
((قَ قِ یا قَ))
فرهنگ فارسی معین
تیرگی نشان پیشانی اسب، در فارسی، نشانی که کافران بر پیشانی کنند از زعفران و صندل و غیره
نوشیدنی تیره رنگی که از دم کردن دانه های بودادۀ گیاه قهوه تهیه می شود و محرک اعصاب است، در علم زیست شناسی دانه های تیره رنگ گیاه قهوه که بو دادۀ آن را جوشانده و می نوشند، در علم زیست شناسی گیاهی درختی با برگ های بیضوی نوک تیز و گل های سفید معطر که در مناطق گرمسیر
قهوۀ قجری: در دورۀ قاجار، قهوۀ آمیخته به زهر که به بعضی اشخاص می خورانیدند
قهوۀ قجری: در دورۀ قاجار، قهوۀ آمیخته به زهر که به بعضی اشخاص می خورانیدند
خنده بامداد
هکهک هکهک تنگ
به آواز بلند خندیدن، قاه قاه خندیدن
خنده بامداد
به آواز بلند خندیدن
گاکی از مرغابیان