- قنطیر
- اماله ّ قنطار
معنی قنطیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیر زال
پارسی تازی گشته سنتور در فرهنگ عربی به فارسی لاروس این واژه را یونانی دانسته که درست نیست سنتور یکی از ساز های باستانی ایرانی است
واحد اندازه گیری وزن، برابر با حدود صد رطل، مال بسیار، پوست گاو پر از زر، برای مثال به قنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱ - ۸۵)
ارزیز رصاص
یونانی تازی گشته نیماسپ باشنده ای پنداری که نیمی آدمی و نیمی اسپ است
واحد قیاس وزن
جمع قنطار، بنگرید به قنطار جمع قنطار
قنطره ها، پل ها، سازه هایی بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن، جمع واژۀ قنطره
پتیار (بلا)، کبوک از پرندگان قنطوریون بنگرید به قنطوریون بلا داهیه سختی، فاخته