- قنسری
- کلانسال جهاندیده
معنی قنسری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد روشن، نارنجی، خاکستری یا ابلق
سخت، کارآزموده آزمون اندوخته آزمون اندوختن کار آزمودگی، پیر گرداندن
چوبک دستاس (آسیاس دستی)
پرنده ای است از راسته سبکبالان و از دسته گنجشکان که به قد و اندازه یک کنجشک معمولی است و خواننده و زیبا، زرد رنگ گاهی مخلوط با پرهای قهوه ای و سیاه
((قَ))
فرهنگ فارسی معین
پرنده ای است خوش آواز به اندازه گنجشک با پرهایی به رنگ های زرد روشن یا نارنجی یا خاکستری یا ابلق
منسوب به قسر جبری اجباری مقابل ارادی طبعی. یا جنبش قسری. حرکت قسری
سخت، کارآزموده آزمون اندوخته
جبری، اجباری