جدول جو
جدول جو

معنی قنبیطی - جستجوی لغت در جدول جو

قنبیطی(قُنْ نَ)
نسبت است به قنبیط و فروش آن. گروهی از محدثان به این نام مشهورند. (از لباب الانساب). رجوع به قنبیط شود
لغت نامه دهخدا
قنبیطی(قُنْ نَ)
محمد بن حسین بن خالد بغدادی مکنی به ابوالحسن. از محدثان است. وی از ابراهیم بن سعید جوهری و یعقوب دورقی روایت شنید و از او خواهرزادۀ وی عیسی بن حامد رخجی و ابوعلی صواف روایت دارند. او مردی ثقه بود و بسال 304 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب) (منتهی الارب). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قنبیط
تصویر قنبیط
کلم، گیاهی یکساله و کاشتنی از خانوادۀ شب بو که برگ یا ساقۀ آن خورده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(قَمْ)
گویند لغتی است رومی و در عربی شایع، بمعنی کلم رومی و آن رستنیی باشد که در شله پلاو کنند و با ماست هم خورند. (برهان). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(چَمْ)
یاسمین. (یادداشت مؤلف از لغتنامۀ مقالات حریری). گل یاس سفید، برگ یاسمن. (یادداشت مؤلف از مجمع الجوامع)
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
رجوع به انبیر و ابوالحسن انباری در همین لغت نامه و تتمه صوان الحکمه ص 97 شود، فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گرفتن عصا و جز آن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مالیدن پست و مانند آنرا بآمیختن آب. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دامن برچیدن وقت نشستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قوبیطوس. کمافیطوس. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُبْ بَ طا)
شکرینه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قبیده و قبیط و قبیطاء و قباط شود
لغت نامه دهخدا
(قُنْ نَ)
سطبر و درشت ترین انواع کلم است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). خایۀ کرنب. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بضم اول و تشدید نون و فتح آن و کسر یای موحده به فارسی کلم رومی و کلم گرد نامند مرکب القوی و با رطوبت غلیظه و قوت مفتحه و ملل و مبهی و مدر بول و بالخاصه محلل خمار و مولد سودا و مضعف دماغ و منجر وردی الغذا و مسدد و در سایر افعال مانند کرنب و مصلحش مهرا پختن او روغن بادام و زیتون و ادویۀ لطیفه و مائیه او مانع مستی و نطول طبیخ او جهت مفاصل مفید و تخم او مفسد منی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره فرفیون که گونه های مختلفش بشکل درختچه می باشد ولی گاهی نمو جالبی کرده و بشکل درخت در می آید و یا ارتفاع 10 متر نیز می رسد این گیاه بومی گرم زمین خصوصا عربستان حبشه هندوسراندیب می باشد، برگهایش کامل و دارای گوشوارک و بیضوی و خشن و بی کرک است. گلهایش دوپایه و پوشیده از کرکهای نازک و دارای نهنج محدب است. گل نرش دارای تعداد زیادی پرچم و گل ماده شامل 3 برچه است. میوه اش به بزرگی نخود و پوشید از غبار قرمز رنگ (تارهای غده یی کوچک میکروسکوپی) است. قسمت مورد استفاده این درخت بشره کپسولهای میوه آن است که شامل تارهای غده یی کرک مانند است و بدین جهت برای به دست آوردن آن میوه رسیده گیاه را به صورت قطعاتی در آورده خشک می کنند و سپس آنها را در سبدی قرار داده برروی یکدیگر مالش می دهند. بر اثر این عمل غباری از اصطکاک میوه ها بر یکدیگر حاصل می گردد که از سوراخهای سبد بر روی پارچه ای که در زیر آن قرار دارد جمع آوری می شود. این گرد حاصل برنگ قرمز یا آجری یا قرمز تیره است. این گرد خاصیت اشتغال شدید دارد و اگر در آب ریخته شود بر سطح آن قرار می گیرد و بر اثر حرارت بوی معطر از آن استشمام می شود. گرد حاصل شامل مقادیر زیادی صمغ (80 درصد) و ماده ای به نام روتلرین یا کامالین یا مالوکسین است. این گرد بهترین داروی نافع کرم کدو و مخصوصا بوتریوسفال است. مقدار زیاد آن دارای اثر مسهل شدید است ولی با تهوع و قی همراه می باشد، پس از مصرف این گرد به منظور رفع کرم کدو خوردن مسهل ضروری نیست. مصرف این گرد بمقدار 6 تا 2 گرم برای اشخاص بالغ و نیم تا 2 گرم برای اطفال 5 تا 10 ساله است قنبلیله ورس کمله کامالا ملوتوس کنبیلا کنبیله قنبیله. توضیح در طب قدیم چون منحصرا گرد این گیاه که زرد رنگ است و گرد و خاک را دارد در تداوی مصرف می شده عامه مردم خیال می کرده اند که نوعی خاک است، گرد (پودر) گیاه قنبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبیطی
تصویر قبیطی
کبیتا قمیطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنبیط
تصویر قنبیط
قرنبیط بنگرید به قرنبیط گل کلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنبیط
تصویر قرنبیط
یونانی تازی گشته کلم رومی گل کلم ازگیاهان قنبیط. گل کلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
عقوبةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
Punitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
ענישתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
سزای وار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
শাস্তির
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
adhabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
cezalandırıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
처벌적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
処罰的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
ลงโทษ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
दंडात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
hukuman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
bestraffend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
惩罚性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
karzący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
каральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
strafend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
карательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیهی
تصویر تنبیهی
punitivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی