جدول جو
جدول جو

معنی قناقن - جستجوی لغت در جدول جو

قناقن
(قُ قِ)
مهندس آب. (اقرب الموارد). آب شناس در کاریز کندن و در صحرا. (منتهی الارب). کسی که میزان آب را در عمق زمین می شناسد و برای بیرون آوردن آب به کندن زمین میپردازد. اصمعی گوید این کلمه فارسی معرب است و ابوحاتم گوید مشتق از بکن فعل امر از ’کندن’ فارسی است. (المعرب ص 261). ج، قناقن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنقن شود، انه لقناقن، به کسی گویند که چیزی بر او پنهان نباشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قناقن
(قَ قِ)
جمع واژۀ قناقن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قناقن کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
جمع واژۀ قنّه. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به قنه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
بوی بغل. (منتهی الارب). گند بغل. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) ، آستین پیراهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
کوهی است و در آن آبی است و گویند کوهی است در بالاترین قسمت نجد. (معجم البلدان). کوهی است. (منتهی الارب)
نام چاهی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن متی کاتب یزید بن ابی سفیان والی شام و سپس کاتب معاویه بن ابی سفیان و بعد از او کاتب یزید بن معاویه بود و به روزگار خلافت یزید بمرد. (ابن الندیم)
نام پادشاهی است از پادشاهان روم، کان أخذ کل سفینه غصباً او هو هددبن بدد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ)
راهنما و دلیل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، آب شناس در صحراها و کاریزها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و در عبارت ابن بری آمده که قنقن و قناقن مهندسی است که آب را در زیر زمین می شناسد تا جائی که آب وجود دارد حفر شود. و این کلمه خارجی است. (اقرب الموارد) ، صدفی است دریائی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کلاکموش بزرگ و در لسان آمده که نوعی از موشهای صحرائی است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
رهنمای. (آنندراج) (منتهی الارب). دلیل راهنما. (اقرب الموارد) ، صدفی است دریایی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کلاکموش بزرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قنان
تصویر قنان
آستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنقن
تصویر قنقن
آبشناس آبیاب، کلاکموش از جانوران، شسن دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
قنداق کردن بچه، قنداق تفنگ
فرهنگ گویش مازندرانی