نوعی از کلید کج و دراز. (آنندراج) (منتهی الارب). مفتاح معوج طویل. (اقرب الموارد) ، هر چوبی که آن را زیر چوب دیگری داخل کنی تا آن را بحرکت درآوری. (از اقرب الموارد)
نوعی از کلید کج و دراز. (آنندراج) (منتهی الارب). مفتاح معوج طویل. (اقرب الموارد) ، هر چوبی که آن را زیر چوب دیگری داخل کنی تا آن را بحرکت درآوری. (از اقرب الموارد)
خرسند شدن و بسندکاری بدانچه بهره باشد. و من دعائهم: نسئل اﷲ القناعه و اعوذبه من القنوع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قنعقناعه و قنعاً و قنعاناً، رضی القسم و در این لغت دیگری نیز هست و آن این است: قنع قنوعاً. و این نادر است. (از اقرب الموارد). رجوع به قناعت شود
خرسند شدن و بسندکاری بدانچه بهره باشد. و من دعائهم: نسئل اﷲ القناعه و اعوذبه من القنوع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قَنَعَقناعه و قَنعاً و قُنعاناً، رضی القسم و در این لغت دیگری نیز هست و آن این است: قَنَعَ قُنوعاً. و این نادر است. (از اقرب الموارد). رجوع به قناعت شود
نیزه. ج، قنوات و قتی ّ وقنیات. و قنا، چوب دستی و یا هر چوب دستی که کج باشد یا راست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کاریز یا کاریز که بر زمین باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء)
نیزه. ج، قنوات و قُتی ّ وقَنَیات. و قَنا، چوب دستی و یا هر چوب دستی که کج باشد یا راست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کاریز یا کاریز که بر زمین باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (مهذب الاسماء)
شهری است در جلعاد در قسمت منسی که نوبح آن را مفتوح ساخت و این همان قنوات جدیده است در حوران و در زمان رومی ها شهری معتبر و دارای اهمیت بوده و بعضی خرابه های عمده و خانه های قدیمه که قفل ها و پنجره های آنها از سنگ میباشد در آنجا دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس)
شهری است در جلعاد در قسمت منسی که نوبح آن را مفتوح ساخت و این همان قنوات جدیده است در حوران و در زمان رومی ها شهری معتبر و دارای اهمیت بوده و بعضی خرابه های عمده و خانه های قدیمه که قفل ها و پنجره های آنها از سنگ میباشد در آنجا دیده میشود. (قاموس کتاب مقدس)
نام موضعی است نزدیک مدینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منزلی است میان راه مکه و مدینه که میان عثبانه و هبط العرج قرار دارد. (از نزهه القلوب ج 3 ص 170)
نام موضعی است نزدیک مدینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منزلی است میان راه مکه و مدینه که میان عثبانه و هبط العرج قرار دارد. (از نزهه القلوب ج 3 ص 170)
چنگک. گوشت آویز. (زمخشری). چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخ های بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخ ها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. (آنندراج) : یک مسلخ است عالمی از دست و خنجرش هر نیش خار لخت دلی را قناره است. رفیع واعظ (از آنندراج). رجوع به قنار شود
چنگک. گوشت آویز. (زمخشری). چوبی یا آهنی دراز که قصابان در دیوار مضبوط کنند مثل چوب سردر و میخ های بسیار در آن زنند و مذبوح را بعد تسلیخ به آن میخ ها آویزند و قطعه قطعه کرده فروشند. (آنندراج) : یک مسلخ است عالمی از دست و خنجرش هر نیش خار لخت دلی را قناره است. رفیع واعظ (از آنندراج). رجوع به قُنار شود
سخت گردیدن. قسوحه. گویند: قسح الشی ٔ قساحهً و قسوحه، تافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسوحه شود. گویند: قسح الحبل، فتله. (اقرب الموارد) ، بسیار شدن انتشار نره. گویند: قسح الرجل، بسیار شد انتشار نرۀ او. (منتهی الارب). بسیار شدن نعوظ نره. (ناظم الاطباء)
سخت گردیدن. قُسوحه. گویند: قسح الشی ٔ قساحهً و قسوحه، تافتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسوحه شود. گویند: قسح الحبل، فتله. (اقرب الموارد) ، بسیار شدن انتشار نره. گویند: قسح الرجل، بسیار شد انتشار نرۀ او. (منتهی الارب). بسیار شدن نعوظ نره. (ناظم الاطباء)