جدول جو
جدول جو

معنی قنات - جستجوی لغت در جدول جو

قنات
مجرایی کم شیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر می کنند، کاریز
تصویری از قنات
تصویر قنات
فرهنگ فارسی عمید
قنات
(قَ)
پردۀ کرباس که قایم مقام دیوار باشد
لغت نامه دهخدا
قنات
(قَ)
چوب نیزه. رجوع به قناه شود، کاریز. (مهذب الاسماء). کهریز. کاهریز. ج، قنوات:
وای بومسلم که مر سفاح را
او برون آورد زان ویران قنات.
ناصرخسرو.
، استخوان مهرۀ پشت. (غیاث اللغات از شرح نصاب و منتخب)
لغت نامه دهخدا
قنات
(قُنْ نا)
جمع واژۀ قنّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنه شود
لغت نامه دهخدا
قنات
به حفره که در زیر زمین جهت جاری شدن آب حفر نمایند قنات گویند و بیشتر در قدیم معمول بوده
فرهنگ لغت هوشیار
قنات
((قَ))
کاریز، مجرای آب زیرزمینی
تصویری از قنات
تصویر قنات
فرهنگ فارسی معین
قنات
کاریز، کهریز
تصویری از قنات
تصویر قنات
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنات
تصویر بنات
بنت ها، دختران، جمع واژۀ بنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناد
تصویر قناد
شیرینی فروش، شیرینی پز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منات
تصویر منات
پول رایچ روسیه، برابر با صد کوپک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوت
تصویر قنوت
دعایی که در رکعت دوم نماز پس از حمد و سوره، با دست های رو به صورت خوانده می شود، خواندن دعا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناع
تصویر قناع
پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، روسری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناعت
تصویر قناعت
راضی و خرسند بودن به چیزی که فرد در اختیار دارد، صرفه جویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
قنات ها، مجاری کم شیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر می کنند، کاریزها، جمع واژۀ قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانت
تصویر قانت
فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قضات
تصویر قضات
قاضی ها، حاکم شرع ها، دادرس ها، رواکننده های حاجت، جمع واژۀ قاضی
فرهنگ فارسی عمید
(قَتَ)
کم خوراکی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دعا کردن بر دشمن.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
جمع واژۀ اقنه. (منتهی الارب). رجوع به اقنه شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
جمع واژۀ وقنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). به معنی آشیانۀ مرغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به وقنه شود
لغت نامه دهخدا
پرهیز گار، فرمان برنده، نیایشگر، خاموش فرمانبردار فرمان برنده، دعا خواننده در نماز، جمع قانتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتات
تصویر قتات
ازدوی تازی سخن چین: مرد، سخن دزد: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرات
تصویر قرات
مشک ناب فرمشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطات
تصویر قطات
سنگخوار سنگخوارک، جمع قطا قطوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات
تصویر بنات
دختر
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنات
تصویر جنات
بهشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنات
تصویر آنات
جمع آن، دم ها هنگام ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقنات
تصویر وقنات
جمع وقنه، آشیانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقنات
تصویر اقنات
دیر ایستادن در نماز دراز نمازی نفرین بر دشمن دراز کردن جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناته
تصویر قناته
کم خوارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنات
تصویر آنات
دم ها، هنگام ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قناعت
تصویر قناعت
بسندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
کاریزها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قضات
تصویر قضات
دادگران، داوران
فرهنگ واژه فارسی سره