جدول جو
جدول جو

معنی قمعمع - جستجوی لغت در جدول جو

قمعمع
(قُ مَ مَ)
کلمه مصطلح و ظاهراً مجعول. در تداول بمعنی خودبگیر، نجوش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ مَمَ)
خرد سر و ریش، مرد زیرک و سبک شتاب، و گرگ را نیز بدان توصیف کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) ، زنی که در حضور ترشرویی نماید و چین به ابرو باشد و در غیبت بانگ و فریاد کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مردم درازبالا باریک تن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
زن ساخته روزگار بامال که از مال چیزی کسی را ندهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زن تیزخاطر روشن رای، گویا پرگالۀ آتش است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زن تیزهوش. روشن رای. (از اقرب الموارد) ، هو ذومعمع، او صابر و شکیباست بر کارها و مروسنده است بر آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
آوازه بره آنگاه که مادر را طلبد یا آواز گوسفند که تنها مانده است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعبع
لغت نامه دهخدا