مگس ریز که بر شترو آهو نشیند در شدت گرما. ج، مقامع برغیر قیاس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سر. (منتهی الارب). رأس. (اقرب الموارد) ، سر کوهان شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، طرف حلقوم و در تهذیب آمده طبق حلقوم و آن مجرای نفس است تا شش و جمع آن قمع است. (از اقرب الموارد)
مگس ریز که بر شترو آهو نشیند در شدت گرما. ج، مقامع برغیر قیاس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سر. (منتهی الارب). رأس. (اقرب الموارد) ، سر کوهان شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، طرف حلقوم و در تهذیب آمده طبق حلقوم و آن مجرای نفس است تا شش و جمعِ آن قُمَع است. (از اقرب الموارد)
یکی قمل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قمل شود. - قملهالبسر، کرمکی است. (منتهی الارب). - قمله النسر، جانورکی است که از خردی بسختی دیده شود و نیش آن کشنده است. (از اقرب الموارد)
یکی قمل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قمل شود. - قملهالبسر، کرمکی است. (منتهی الارب). - قمله النسر، جانورکی است که از خردی بسختی دیده شود و نیش آن کشنده است. (از اقرب الموارد)
ابن طیسله بن جبار. از طایفۀ بنی نویره بن مالک، و از غطفان است. او از شاعران نامدار قرن اول هجری است و اشعاری در مدح محمد بن ولید بن عبدالملک دارد. درگذشت شمعله به سال 100 هجری قمری می باشد.. وی از گویندگان عرب است. (منتهی الارب) ابن الاخضر بن هبیره الضبی. شاعر نامدار دورۀ جاهلی. از حماسه سرایان عرب بود و از وی قصاید حماسی بجای مانده است.. وی از شاعران عرب است. (از منتهی الارب)
ابن طیسله بن جبار. از طایفۀ بنی نویره بن مالک، و از غطفان است. او از شاعران نامدار قرن اول هجری است و اشعاری در مدح محمد بن ولید بن عبدالملک دارد. درگذشت شمعله به سال 100 هجری قمری می باشد.. وی از گویندگان عرب است. (منتهی الارب) ابن الاخضر بن هبیره الضبی. شاعر نامدار دورۀ جاهلی. از حماسه سرایان عرب بود و از وی قصاید حماسی بجای مانده است.. وی از شاعران عرب است. (از منتهی الارب)
پیش درآمدگی پای بر پای دیگر، دوری میان دو شتالنگ، رفتاری با سستی و ضعف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، رفتاری که گویا خاک رابا قدم برمیدارد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
پیش درآمدگی پای بر پای دیگر، دوری میان دو شتالنگ، رفتاری با سستی و ضعف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، رفتاری که گویا خاک رابا قدم برمیدارد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
زن بزرگ درشت جثه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، عقاب که بر سر کوه جای گیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گویند: عقاب قیعله، بنحو اضافه و صفت. (منتهی الارب)
زن بزرگ درشت جثه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، عقاب که بر سر کوه جای گیرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گویند: عقاب قیعله، بنحو اضافه و صفت. (منتهی الارب)