جدول جو
جدول جو

معنی قمحدوات - جستجوی لغت در جدول جو

قمحدوات
(قَ مَ دُ)
جمع واژۀ قمحدوه. رجوع به قمحدوه و قماحد و قماحید شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قمحدوه
تصویر قمحدوه
استخوان پس سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
همۀ موجوداتی که در زمین و آسمان و فضای کیهانی وجود دارند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ لَ دَ)
محبره و اسباب تحریر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محدوده. رجوع به محدوده شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ دُ وَ)
تندی برآمدۀ فوق پس گردن و اعلای قذال پس گوش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پس سر. (منتهی الارب). مؤخر القذال. (اقرب الموارد). ج، قماحد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). استخوان قمحدوه، آنجای از پشت سر است که چون آدمی به پشت خفت بر زمین آید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
جمع واژۀ محدثه. چیزها که از روی هوا و هوس ایجاد و اختراع شده اند. و منه قولهم شر الامور محدثاتها، تواریخ و حوادث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلم دوات
تصویر قلم دوات
خامه آمه (آمه دوات نویسندگی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمحدوده
تصویر قمحدوده
پشت سری استخوان پس سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدودات
تصویر محدودات
جمع محدوده، دیوار بندان سامانداران مرزین ها جمع محدوده (محدود)
فرهنگ لغت هوشیار
استخوانی است فرد که در وسط و پشت سر واقع است و شکل آن مانند صدف است. سطح قدامی آن گود و دو طرف آن چهار فرورفتگی است: دو در بالا برای قسمتهای پشت سری مغز به نام فرورفتگیهای دماغی و دو در پایین بنام فرو رفتگی های مخچه یی. خط عرضیی که این استخوان را دو قسمت می کند موسوم به شیار جیب طرفی است و قسمت فوقانی خط طولی را شیار جیب طولی گویند. در پایین این استخوان سوراخ فراخی دیده می شود به نام استخوان پشت سری که از که چیزیعده ای وق، (در اصطلاح تیر اندازان قدیم) نوعی از کشیدن کمان: تا پنجه به قلاب زدی سوی کمان از زور تو خم گرفت ابروی کمان، مجموع سه یا چهار نوت کوچک است که قبل از نوت اصلی قرار می گیرد و به وسیله علامت مخصوصی شبیه قلاب نشان داده می شود. اگر این علامت از پایین شروع شود از نوت اصلی تحتانی شروع می گردد و اگر علامت بر عکس باشد یعنی از بالا شروع شود از نوت فوقانی آغاز می شود. امروزه بیشتر علامت قسم اول معمول است و نوازندگان در موقع عمل مطابق میل خود آن را اجرا می کنند. علامت فوق اگر بین دو نوت مختلف واقع شود از چهار نوت تشکیل میشود ولی اگگر بین دو نوت همصدا واقع شود فقط از سه نوت تشکیل می گردد. بنابراین اگر بین دو نوت سل گذارده شود نوت های لا و سل و فا بین دو نوت اصلی اضافه می شود و اگر بین دو نوت مثلا سل و لا نهاده شود نوتهای لا و سی و دو و سی میان سل و لا اضافه می شود. وقتی یکی از نوتهای تحتانی یا فوقانی نوت اصلی باید علامت تغییر دهنده داشته باشد اگر مقصود نوت تحتانی است علامت تغییر دهنده را زیر قلاب می گذارند و اگر فوقانی است در بالای آن قرار می دهند و در صورتی که نوت تحتانی و نوت فوقانی هر دو باید تغییر کند علامت تغییر دهنده در بالا و پایین قلاب واقع می گردد (از نظری بموسیقی)، سوزنی است با سر قلاب مانند جهت بافتن و دوختن رویه کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدویت
تصویر محدویت
در تازی نیامده کنار اکمندی، سهمانمندی، مرزینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
جمع محدثه (محدث)، جمع محدثه، جمع محدثه
فرهنگ لغت هوشیار
((قَ مَ دُ وَ یا وِ))
استخوانی است فرد که در وسط و پشت سر واقع است و شکل آن مانند صدف است، سطح قدامی آن گود و در دو طرف آن چهار فرورفتگی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محدویت
تصویر محدویت
کران مندی
فرهنگ واژه فارسی سره