جدول جو
جدول جو

معنی قمحان - جستجوی لغت در جدول جو

قمحان
(قُمْ مُ / قُمْ مَ)
ورس که گیاهی است زردرنگ، سپیچه که بر روی می و مانند آن نشیند، زعفران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قمحان
اسپرک (ورس) از گیاهان، سپیچه که بر روی مینشیند، کرکم (زعفران)
تصویری از قمحان
تصویر قمحان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
نگریستن. (تاج المصادر). لمح. (منتهی الارب). و رجوع به لمح شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شیر بیشه. (منتهی الارب). شیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُمْ می یا)
تثنیۀ قمی. و در اصطلاح محقق فیض در کتاب وافی عبارتند از احمد بن ادریس و محمد بن ابی الصهبان. (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قمیص. (اقرب الموارد). رجوع به قمیص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بفتح، دو گوشۀ خنور خرما. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شهری است به یمن. (منتهی الارب). شهری است به یمن از مخلاف زیبد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
سر نره. قمحی ̍. (منتهی الارب). رجوع به قمحی ̍ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ)
قمرین. تثنیۀ قمر که عبارت از شمس و قمر است بجهت تغلیب قمر، زیرا که در محاورۀ عرب قمر مذکر است و شمس مؤنث چنانکه مادر و پدر را والدین گویند نه والدتین. (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). رجوع به قمرین شود
لغت نامه دهخدا
(قُ مِ نَ)
دهی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی جنوب باختری کوه پایه و 19هزارگزی شوسۀ اصفهان به یزد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 112 تن است. آب آن از قنات و محصول آن، غلات، پنبه، حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قدح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ بِ)
محله ای است به بصره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ مَ)
نام مردی. صاحب عیون الاخبار درباره وی آرد: طمحان نزد قومی رفت که نزد آنان رنجوری بازمیگشت. طمحان آن قوم را بدین امر تسلیت گفت. گفتند وی نمرده است، طمحان بازگشت و چند بار تکرار کرد: انشأاﷲ میمیرد. (از عیون الاخبار ج 2 ص 52)
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
درد گرفتن زخم. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، آب نمک یا آب شور. (از اقرب الموارد). آب سخت شور. (مؤید الفضلا) (آنندراج). از زیدالخیل است:
فاصبحن قداقهین عنی کما ابت
حیاض الامدان الظماء القوامح.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِ نَ)
مابین پس سر و گویک پس سر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قاموس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قمصان
تصویر قمصان
جمع قمیص، پیراهن ها
فرهنگ لغت هوشیار
نجنگیده: مرد، غارچک گونه ای از سماروغ ها زخم وزیلی زخمین گونه ای قارچ سفید رنگ کوچک است و بنظر می آید یکی از قارچهای تیره بازیدیومیست ها و از دسته آمانیت ها باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمران
تصویر قمران
((قَ مَ))
تثنیه قمر، ماه و آفتاب
فرهنگ فارسی معین