شاعر شیرازی (و یا ترشیزی). که دارای طبع خوب بوده و خود را به صورت مردم سپاهی می آراسته و در آخر کار از این سپاهیگری متقاعد گشته و به گوشۀ بی توشۀتوکل نشسته در اوائل حال هجو مردم بسیار میکرده در آخر از این کار نیز توبه کرده و این مطلع از اوست: عجب نبود ز لطف ار زانکه بنوازی غریبان را نوازش زآنکه رسم و عادت خوبی است خوبان را. و اتفاقاً در این شعر هجو خود کرده که با وجودی که مزه ندارد قافیه هم معیوب است. (ترجمه مجالس النفائس ص 66 و 240)
شاعر شیرازی (و یا ترشیزی). که دارای طبع خوب بوده و خود را به صورت مردم سپاهی می آراسته و در آخر کار از این سپاهیگری متقاعد گشته و به گوشۀ بی توشۀتوکل نشسته در اوائل حال هجو مردم بسیار میکرده در آخر از این کار نیز توبه کرده و این مطلع از اوست: عجب نبود ز لطف ار زانکه بنوازی غریبان را نوازش زآنکه رسم و عادت خوبی است خوبان را. و اتفاقاً در این شعر هجو خود کرده که با وجودی که مزه ندارد قافیه هم معیوب است. (ترجمه مجالس النفائس ص 66 و 240)
دهی است از دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 10 هزارگزی باختر شوسۀ ارومیه به مهاباد. موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری سالم است. سکنۀ آن 35 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 10 هزارگزی باختر شوسۀ ارومیه به مهاباد. موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری سالم است. سکنۀ آن 35 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
احمد بن عبدالله بن قنبل مکنی به ابوسعد. از محدثان است. وی از امام محمد بن ادریس شافعی روایت کند و از او ابوالولیدبن ابوالجارود روایت دارد. (از لباب الانساب). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
احمد بن عبدالله بن قنبل مکنی به ابوسعد. از محدثان است. وی از امام محمد بن ادریس شافعی روایت کند و از او ابوالولیدبن ابوالجارود روایت دارد. (از لباب الانساب). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
احمد بن محمد بن مکی بن یاسین قرشی مخزومی، مکنی به ابوالعباس و ملقب به نجم الدین. از علمای عامۀ قرن هشتم هجری است. وی چندی متصدی منصب قضای قوص و اخمیم و سیوط بود. او راست: 1- البحر المحیط فی شرح الوسیط. او در این کتاب، کتاب وسیط غزالی را که در فقه شافعی است شرح کرده است و سپس آن را ملخص گردانیده و به جواهرالبحر نامیده است. 2-تکملۀ تفسیر فخر رازی. قمولی پیش از تکمیل این تکمله وفات یافت و احمد بن خویی آن را به پایان رسانید. 3- شرح مقدمۀ ابن الحاجب. وی به سال 727 هجری قمری وفات یافت. (کشف الظنون) (روضات الجنات) (ریحانه الادب ج 3 ص 317). و رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1526و حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 193 شود
احمد بن محمد بن مکی بن یاسین قرشی مخزومی، مکنی به ابوالعباس و ملقب به نجم الدین. از علمای عامۀ قرن هشتم هجری است. وی چندی متصدی منصب قضای قوص و اخمیم و سیوط بود. او راست: 1- البحر المحیط فی شرح الوسیط. او در این کتاب، کتاب وسیط غزالی را که در فقه شافعی است شرح کرده است و سپس آن را ملخص گردانیده و به جواهرالبحر نامیده است. 2-تکملۀ تفسیر فخر رازی. قمولی پیش از تکمیل این تکمله وفات یافت و احمد بن خویی آن را به پایان رسانید. 3- شرح مقدمۀ ابن الحاجب. وی به سال 727 هجری قمری وفات یافت. (کشف الظنون) (روضات الجنات) (ریحانه الادب ج 3 ص 317). و رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1526و حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 193 شود
نیکبختی. خوشبختی. خوش اقبالی. سعادتمندی: آن را که طوق مقبلی اندر ازل خدای روزی نکرد چون نکشد غل مدبری. سعدی. گو شرف قبول تو یافته ام ز مقبلی ورچه که دور بوده ام از در تو ز مدبری. ابن یمین. و رجوع به مقبل شود
نیکبختی. خوشبختی. خوش اقبالی. سعادتمندی: آن را که طوق مقبلی اندر ازل خدای روزی نکرد چون نکشد غل مدبری. سعدی. گو شرف قبول تو یافته ام ز مقبلی ورچه که دور بوده ام از در تو ز مدبری. ابن یمین. و رجوع به مقبل شود