محمد بن عبدالله بن اسحاق بن سهل لؤلؤی بغدادی، مکنی به ابوالطیب و معروف به ابن قماشویه. از محدثان است، وی از اسحاق دیری از عبدالرزاق روایت کند و از او ابوعلی بن شاذان روایت دارد. او در شعبان سال 351 هجری قمری وفات کرد. (اللباب فی تهذیب الانساب). نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
محمد بن عبدالله بن اسحاق بن سهل لؤلؤی بغدادی، مکنی به ابوالطیب و معروف به ابن قماشویه. از محدثان است، وی از اسحاق دیری از عبدالرزاق روایت کند و از او ابوعلی بن شاذان روایت دارد. او در شعبان سال 351 هجری قمری وفات کرد. (اللباب فی تهذیب الانساب). نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
معرب کماشیر است. صمغ کرفس کوهی باشد. بول را براند و حیض آورد. (آنندراج) (برهان). آن صمغی باشد هندی مانند جاوشیر و بعضی گویند طلی است زبان گز شبیه جاوشیر. (از بحر الجواهر). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود
معرب کماشیر است. صمغ کرفس کوهی باشد. بول را براند و حیض آورد. (آنندراج) (برهان). آن صمغی باشد هندی مانند جاوشیر و بعضی گویند طلی است زبان گز شبیه جاوشیر. (از بحر الجواهر). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود
مردم تماشاچی. (ناظم الاطباء). نظارگی و بیننده. (آنندراج). تماشاگر. (آنندراج). نظاره. آنکه تماشا کند ج، تماشائیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : درخور بوستانسرای ترا زهره و مشتری تماشائی. سیدحسن غزنوی. عروس حسن ترا هیچ درنمی یابد بگاه جلوه مگردیدۀ تماشایی. عراقی همدانی. بیا تا در تماشای خرابات چو رندان تماشایی بباشیم. عطار. منع نظاره روا نیست تماشایی را ور نه فرقی نبود زشتی و زیبایی را. نشاط. تعجب دارد این صورت تماشا دارد این معنی. جهان محو تماشا و تماشایی نمی بینم. سالک یزدی (از آنندراج). حسن مستور نظرهاست که جز صورت خویش بهره ای نیست ز آیینه تماشایی را. ملانوعی (ایضاً). رجوع به تماشاچی شود، درخور تماشا. درخور نظاره. جای تعجب و عبرت: به بزمگاه چمن رو که خوش تماشایی است چو لاله کاسۀ نسرین و ارغوان گیرد. حافظ. رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود
مردم تماشاچی. (ناظم الاطباء). نظارگی و بیننده. (آنندراج). تماشاگر. (آنندراج). نظاره. آنکه تماشا کند ج، تماشائیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : درخور بوستانسرای ترا زهره و مشتری تماشائی. سیدحسن غزنوی. عروس حسن ترا هیچ درنمی یابد بگاه جلوه مگردیدۀ تماشایی. عراقی همدانی. بیا تا در تماشای خرابات چو رندان تماشایی بباشیم. عطار. منع نظاره روا نیست تماشایی را ور نه فرقی نبود زشتی و زیبایی را. نشاط. تعجب دارد این صورت تماشا دارد این معنی. جهان محو تماشا و تماشایی نمی بینم. سالک یزدی (از آنندراج). حسن مستور نظرهاست که جز صورت خویش بهره ای نیست ز آیینه تماشایی را. ملانوعی (ایضاً). رجوع به تماشاچی شود، درخور تماشا. درخور نظاره. جای تعجب و عبرت: به بزمگاه چمن رو که خوش تماشایی است چو لاله کاسۀ نسرین و ارغوان گیرد. حافظ. رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود
جد ابوالطیب عبدالعزیز بن محمد بن عبدالله. محدث است. (لباب الانساب). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
جد ابوالطیب عبدالعزیز بن محمد بن عبدالله. محدث است. (لباب الانساب). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.