جدول جو
جدول جو

معنی قلهات - جستجوی لغت در جدول جو

قلهات
(قُلْ لَ تُلْ حَ)
موضعی است. در معجم البلدان آمده است: عمرانی آن را چنین ضبط کرده و درباره آن تحقیق نموده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک، عضو گوشتی کوچکی به شکل زبان که در بیخ حلق آویزان است، کنج، ملاز، ملازه، کده
کام
فرهنگ فارسی عمید
(قَ لَ)
جمع واژۀ قلصه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). به معنی آب گردآمده در چاه و بلندشده. رجوع به قلصه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
جمع واژۀ قلفه. (اقرب الموارد). رجوع به قلفه شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
آلت بازی. ج، ملاهی. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملهی شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قلت. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قلت شود، جمع واژۀ قله. (ناظم الاطباء). رجوع به قله شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قله. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قله شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ده بزرگی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز واقعدر 33 هزارگزی شمال باختر شیراز و 4 هزارگزی شوسۀ شیراز به اردکان. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 2807 تن می باشد. آب آن ازچشمه و محصول آن غلات و صیفی، میوه جات و شغل اهالی زراعت، باغداری و کسب است. این ده 2 باب دبستان و معدن سنگ گچ دارد. راه آن فرعی است، و تفرجگاه تابستانی اهالی شیراز است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
شهری است بندری بر ساحل دریا در عمان. (نخبه الدهر دمشقی ص 218). شهری است در عمان در کنار دریا که بیشتر کشتیهای هند در آن لنگر می اندازند و اینک به صورت بندرگاه درآمده است. شهری است آباد و پرجمعیت و عمارت آن قدیمی نیست و گمان نمیکنم (مؤلف معجم البلدان) که پیش از سال پانصد هجری شهر شده باشد. این شهر از صاحب هرمز است و مردم آن همه خوارج اباضیه هستند و تا به امروز به این مذهب تظاهر میکنند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلات
تصویر قلات
جمع قلته، مغاک های آبگیر ده، قلعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهات
تصویر لهات
زبان کوچک که در بیخ حلق قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار