شهرستانی است به مغرب. (منتهی الارب). دهی است از اندلس پیوسته به توابع اشبیلیه در مغرب قرطبه و مشرق اشبیلیه. جائی است قدیمی. مردم آن بر عبدالرحمان بن محمد اموی تمرد کردند و او با لشکریان خود بدانجا وارد شد، و آنجا را فتح کرد و ویران ساخت. میان آن و اشبیلیه هفت فرسخ فاصله است و میان آن و قرطبه بیست ودو فرسخ. بیشتر مردم آن را قرمونه گویند. (معجم البلدان)
شهرستانی است به مغرب. (منتهی الارب). دهی است از اندلس پیوسته به توابع اشبیلیه در مغرب قرطبه و مشرق اشبیلیه. جائی است قدیمی. مردم آن بر عبدالرحمان بن محمد اموی تمرد کردند و او با لشکریان خود بدانجا وارد شد، و آنجا را فتح کرد و ویران ساخت. میان آن و اشبیلیه هفت فرسخ فاصله است و میان آن و قرطبه بیست ودو فرسخ. بیشتر مردم آن را قرمونه گویند. (معجم البلدان)
شهری است به روم و میان آن و قسطنطنیه شصت برید فاصله است. سیف الدوله در جنگهای خود به سال 335 هجری قمری بدان رسید و ابوفراس درباره آن اشعاری دارد. (معجم البلدان) (منتهی الارب). و رجوع به نزهه القلوب ص 116 شود
شهری است به روم و میان آن و قسطنطنیه شصت برید فاصله است. سیف الدوله در جنگهای خود به سال 335 هجری قمری بدان رسید و ابوفراس درباره آن اشعاری دارد. (معجم البلدان) (منتهی الارب). و رجوع به نزهه القلوب ص 116 شود
شرقی یا قدیمی، قومی که در زمان ابراهیم خلیل در کنعان بودند. (سفر پیدایش 15:19). و اگر چنانچه معنی کلمه را قدیم فرض کنیم محتمل است که اشاره به اهالی قدیمه باشد و بسا میشود که اسم قدموس باشد که مقاطعه ای است در کوهستان نصیریه که از اسم قوم مسطور فوق گرفته شده است و اهالی آنجا در قدیم الایام در فلسطین رفته در آنجا مسکن گرفته بودند. (قاموس کتاب مقدس)
شرقی یا قدیمی، قومی که در زمان ابراهیم خلیل در کنعان بودند. (سفر پیدایش 15:19). و اگر چنانچه معنی کلمه را قدیم فرض کنیم محتمل است که اشاره به اهالی قدیمه باشد و بسا میشود که اسم قدموس باشد که مقاطعه ای است در کوهستان نصیریه که از اسم قوم مسطور فوق گرفته شده است و اهالی آنجا در قدیم الایام در فلسطین رفته در آنجا مسکن گرفته بودند. (قاموس کتاب مقدس)
در نبات شناسی گیاهی از تیره گل میمون. تنها نوع آن پلونیای امپریال است که آن را به ژاپونی هرّی نامند و آن درختی بزرگ است که به ارتفاع 25 گز میرسد و تنه آن مستقیم و پوست آن اندک شکاف دار است و سر آن پهن میشودگل آن بزرگ و آبی رنگ است این نبات به اسم آنا پلوینا دختر تزار روسیه پل اول پلونیا نامیده شده است
در نبات شناسی گیاهی از تیره گل میمون. تنها نوع آن پلونیای امپریال است که آن را به ژاپونی هرّی نامند و آن درختی بزرگ است که به ارتفاع 25 گز میرسد و تنه آن مستقیم و پوست آن اندک شکاف دار است و سر آن پهن میشودگل آن بزرگ و آبی رنگ است این نبات به اسم آنا پلوینا دختر تزار روسیه پل اول پلونیا نامیده شده است
به سریانی خیار دراز راگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ملیون است که خربزۀ گرمک باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن). ملونیا گویند. (اختیارات بدیعی). و رجوع به ملونیا شود
به سریانی خیار دراز راگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ملیون است که خربزۀ گرمک باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن). ملونیا گویند. (اختیارات بدیعی). و رجوع به ملونیا شود
یونانی ’اسکامونیا’ و ’اسکامونیا’ لاتینی ’اسکامونیا’ انگلیسی ’اسکامونی’ ’فرهنگ لاتینی کاسل’، فرانسوی ’اسکامونه’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). به لغت یونانی دوایی است که محموده میگویند و آن عصاره ای باشد بغایت تلخ و مسهل صفرا بود. (برهان) (آنندراج). محموده. (فرهنگ فارسی معین). عصارۀ درختی است مایل به سبزی و زردی تلخ مزه. (غیاث). محموده و آن عصارۀ نباتی است که بیخ آن را قطع نموده از خاک خالی کرده برگها فرش کند تا از اندرون رطوبت لبنی بر برگ ها جمع شده و خشک شود و آن را به اسم نباتش خوانند. ضرر آن معده و احشاء سائر مسهلات است. مصلح آن مصطکی و کتیرا و انیسون و روغن بادام و زنجبیل و فلفل و دیگر عطریات است. (منتهی الارب). سقمونیا یا محموده گیاهی است از تیره پیچکها که دمبرگهای دراز دارد و دانه های آن مسهلی قوی است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 241) : جستی بسی ز بهر تن جاهل سقمونیا و تربد و افسنتین. ناصرخسرو. مگو شهد و شیرین شکر فائق است کسیرا که سقمونیا لایق است. سعدی. آنکه سقمونیاش باید داد گرش افیون دهی بقای تو باد. اوحدی. رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه والفاظ الادویه شود
یونانی ’اسکامونیا’ و ’اسکامونیا’ لاتینی ’اسکامونیا’ انگلیسی ’اسکامونی’ ’فرهنگ لاتینی کاسل’، فرانسوی ’اسکامونه’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). به لغت یونانی دوایی است که محموده میگویند و آن عصاره ای باشد بغایت تلخ و مسهل صفرا بود. (برهان) (آنندراج). محموده. (فرهنگ فارسی معین). عصارۀ درختی است مایل به سبزی و زردی تلخ مزه. (غیاث). محموده و آن عصارۀ نباتی است که بیخ آن را قطع نموده از خاک خالی کرده برگها فرش کند تا از اندرون رطوبت لبنی بر برگ ها جمع شده و خشک شود و آن را به اسم نباتش خوانند. ضرر آن معده و احشاء سائر مسهلات است. مصلح آن مصطکی و کتیرا و انیسون و روغن بادام و زنجبیل و فلفل و دیگر عطریات است. (منتهی الارب). سقمونیا یا محموده گیاهی است از تیره پیچکها که دمبرگهای دراز دارد و دانه های آن مسهلی قوی است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 241) : جستی بسی ز بهر تن جاهل سقمونیا و تربد و افسنتین. ناصرخسرو. مگو شهد و شیرین شکر فائق است کسیرا که سقمونیا لایق است. سعدی. آنکه سقمونیاش باید داد گرش افیون دهی بقای تو باد. اوحدی. رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه والفاظ الادویه شود
کوه اصطیفون، (نخبهالدهر دمشقی ص 22)، این کوه از اقصای چین میگذرد و در دریای ظلمات که آن رازفتی مینامند فرو میرود، در این کوه سرزمین یاقوت وظلمت واقع است، (نخبهالدهر دمشقی ص 22، 23، 131)
کوه اصطیفون، (نخبهالدهر دمشقی ص 22)، این کوه از اقصای چین میگذرد و در دریای ظلمات که آن رازفتی مینامند فرو میرود، در این کوه سرزمین یاقوت وظلمت واقع است، (نخبهالدهر دمشقی ص 22، 23، 131)
جائی است. مؤلف معجم البلدان گوید: گمان میکنم از نواحی جبل است. ابن ابی ثیاب در روز مهرگان طلیعۀ قصیده ای را برایم خواند که نام قبرونیا در آن آمده است: أقبرونیا طلت نداک ید الطل و حیا الحیا المشکور تالک من تل و از ابتداء به ذکر قبر تطیر زد و نسبت به آن روز و آن شعر مکدر و بدبین گردید. (معجم البلدان)
جائی است. مؤلف معجم البلدان گوید: گمان میکنم از نواحی جبل است. ابن ابی ثیاب در روز مهرگان طلیعۀ قصیده ای را برایم خواند که نام قبرونیا در آن آمده است: أقبرونیا طلت نداک ید الطل و حیا الحیا المشکور تالک من تل و از ابتداء به ذکر قبر تطیر زد و نسبت به آن روز و آن شعر مکدر و بدبین گردید. (معجم البلدان)
نوعی از صمغ درخت صنوبر باشد و آن را به فارسی زنگ باری گویند به سبب آنکه بسیار سیاه است و به عربی علک یابس خوانند. (برهان) (آنندراج). و بعضی گفته اند صمغ صنوبر بری است که به یونانی قوفا نامند و آن صمغ راتینج است که خودبخود سیال باشد و چون طبخ دهند آن را و انجماد یابد قلفونیا نامند و ابن بیطار گوید غلط کرده کسی که آن را راتینج بعینه دانسته و بغدادی گفته که قلفونیا بر سه نوع است یکی سیالی که منعقد نمیشود مانند قطران و بعضی آن را قطران نامند و نوع دوم صلب و نوع سوم آن است که بعد از طبخ صلب میگردد و این فی الحقیقه قلفونیا است آنچه شامل جمیع اقسام راتینج است. (مخزن الادویه)
نوعی از صمغ درخت صنوبر باشد و آن را به فارسی زنگ باری گویند به سبب آنکه بسیار سیاه است و به عربی علک یابس خوانند. (برهان) (آنندراج). و بعضی گفته اند صمغ صنوبر بری است که به یونانی قوفا نامند و آن صمغ راتینج است که خودبخود سیال باشد و چون طبخ دهند آن را و انجماد یابد قلفونیا نامند و ابن بیطار گوید غلط کرده کسی که آن را راتینج بعینه دانسته و بغدادی گفته که قلفونیا بر سه نوع است یکی سیالی که منعقد نمیشود مانند قطران و بعضی آن را قطران نامند و نوع دوم صلب و نوع سوم آن است که بعد از طبخ صلب میگردد و این فی الحقیقه قلفونیا است آنچه شامل جمیع اقسام راتینج است. (مخزن الادویه)
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابۀ خشخاش میساختند و بعنوان مسکر و مسکن به کار میرفته است. فلونی. (فرهنگ فارسی معین) ، نوعی معجون مسکن و مخدر. منسوب به فیلون تارسی پزشکی از معاصرین اغسطس (اوگوست) امپراطور روم که جهت تسکین درد دندان و درد دل به کار میرفته است. فلونیا الرومیه. (فرهنگ فارسی معین). اسم معجون مرکبی است منسوب به افلن طبیب که افلونیا نیز مینامند. (فهرست مخزن الادویه). - فلونیای پارسی، پلپل سپید و بزرالبنج از هر یکی بیست درم سنگ، افیون گل مختوم ده درمسنگ، زعفران پنج درمسنگ، فرفیون و مرو سنبل و عاقرقرحا از هر یک دو درمسنگ، جندبیدستر یک درمسنگ، زرنباد و دردنج مشک هر یکی نیم درمسنگ. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به فلون و فلونی شود
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابۀ خشخاش میساختند و بعنوان مسکر و مسکن به کار میرفته است. فلونی. (فرهنگ فارسی معین) ، نوعی معجون مسکن و مخدر. منسوب به فیلون ِ تارسی پزشکی از معاصرین اغسطس (اوگوست) امپراطور روم که جهت تسکین درد دندان و درد دل به کار میرفته است. فلونیا الرومیه. (فرهنگ فارسی معین). اسم معجون مرکبی است منسوب به افلن طبیب که افلونیا نیز مینامند. (فهرست مخزن الادویه). - فلونیای پارسی، پلپل سپید و بزرالبنج از هر یکی بیست درم سنگ، افیون گل مختوم ده درمسنگ، زعفران پنج درمسنگ، فرفیون و مرو سنبل و عاقرقرحا از هر یک دو درمسنگ، جندبیدستر یک درمسنگ، زرنباد و دردنج مشک هر یکی نیم درمسنگ. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به فلون و فلونی شود
نوعی از گل است و آن را به عربی حجرالرخام گویند و آن مانند صفحه های رخام بودو سفید و خوشبوی میباشد و از آن بوی کافور می آید، چون تازه باشد آن را حجرالشغاف نیز گویند، (برهان)
نوعی از گل است و آن را به عربی حجرالرخام گویند و آن مانند صفحه های رخام بودو سفید و خوشبوی میباشد و از آن بوی کافور می آید، چون تازه باشد آن را حجرالشغاف نیز گویند، (برهان)
یونانی تازی گشته مارگی (با بهره گیری از واژه ماره گیلکی برابر با چرک یا ریم به گونه بسته) اجتماع مقادیری چرک در عمق انساج به طوری که در چرکها محدود در یک نقطه باشند و اکثر تولید برجستگی و تومور در آن نقطه کنند. فلقمونیا ممکنست قسمتی از انساجی را که محدودش کرده اند کم کم در خود حل کند و بداخل یا خارج سر باز نمایند و یاهمان طور مسدود و محدود بماند
یونانی تازی گشته مارگی (با بهره گیری از واژه ماره گیلکی برابر با چرک یا ریم به گونه بسته) اجتماع مقادیری چرک در عمق انساج به طوری که در چرکها محدود در یک نقطه باشند و اکثر تولید برجستگی و تومور در آن نقطه کنند. فلقمونیا ممکنست قسمتی از انساجی را که محدودش کرده اند کم کم در خود حل کند و بداخل یا خارج سر باز نمایند و یاهمان طور مسدود و محدود بماند
سریانی تازی گشته مار چوبه، خیار چنبر از گیاهان مارچوبه هلیون. توضیح در تحفه حکیم مومن آمده: (مقلونیا هلیون است که خربزه گرمک باشد اما هلیون مرادف با مارچوبه بجز خربزه گرمک است، خیار چنبر فلوس
سریانی تازی گشته مار چوبه، خیار چنبر از گیاهان مارچوبه هلیون. توضیح در تحفه حکیم مومن آمده: (مقلونیا هلیون است که خربزه گرمک باشد اما هلیون مرادف با مارچوبه بجز خربزه گرمک است، خیار چنبر فلوس
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش می ساختند و به عنوان مسکر و مسکن به کار می رفته است، فلونی، نوعی معجون مسکن و مخدر منسوب به فیلون تارسی پزشکی از معاصرین اعسطس (اوگوست) امپراطور رم که جهت تسکین درد دندان و دل درد به
معجونی است که از تخم شاهدانه و شیرابه خشخاش می ساختند و به عنوان مسکر و مسکن به کار می رفته است، فلونی، نوعی معجون مسکن و مخدر منسوب به فیلون تارسی پزشکی از معاصرین اعسطس (اوگوست) امپراطور رم که جهت تسکین درد دندان و دل درد به