جدول جو
جدول جو

معنی قلمریه - جستجوی لغت در جدول جو

قلمریه
(قَ لَ)
شهری است در اندلس و اکنون در دست فرنگان است. (از معجم البلدان). و رجوع به اسپانی و اسپانیا و قلمرانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیصریه
تصویر قیصریه
بازار بزرگ، راسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادریه
تصویر قادریه
سلسله ای از صوفیه، منسوب به عبدالقادر گیلانی
فرهنگ فارسی عمید
(قِ لِ)
ناحیه ای است وسیع در کشور روم نزدیک طرسوس. (معجم البلدان). شهرستانی است به روم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ یَ)
شهری بر ساحل بحرالروم (مدیترانه) به جنوب شرقی اسپانیا. (نخبهالدهر دمشقی). در اعلام المنجد آمده: المریّه، بندری است در اسپانیا بر ساحل مدیترانه، و مرکز اقلیم المریه است و 50000 تن سکنه دارد. در قدیم از شهرهای غرناطه بود و در زمان عبدالرحمن اول (1355- 1381م.) اهمیت شایانی پیدا کرد و فردینان پنجم ارغونی (1489 میلادی) آنجا را بتصرف آورد. و رجوع به نفح الطیب و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 7 ص 97 و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مَ ری یَ)
حروف قمریه، چهارده حرف است که لام در آنها تلفظ گردد. (اقرب الموارد). رجوع به قمری شود
لغت نامه دهخدا
(قُ ری یَ)
مرغی است از جنس فاخته. (منتهی الارب). ضرب من الحمام. (اقرب الموارد). ج، قماری و قمر. (منتهی الارب). و گویند مادۀ آن قمریه است و نر آن ساق حر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قمری شود
لغت نامه دهخدا
(قِلْ لَ یَ)
جزیره ای است در مشرق سیسیل و ساکنین آن همه اروپائی هستند. این جزیره دارای شهرهای بسیار بزرگ است. از جمله شهرهای این جزیره است: قبوه، بیش، تامل، ملف و سلوری. ابن حوقل گوید: شهرهای ساحل آن عبارتند از فسانه، ستانه، قطرونیه، سبرسه، اسلو حراحه، بطرقوقه وبوء. (معجم البلدان) (رحلۀ ابن جبیر). و رجوع به اسپانی و اسپانیا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دلمرده
تصویر دلمرده
افسرده و پژمرده دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمریه
تصویر قمریه
مونث قمری: نازو ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادریه
تصویر قادریه
پیروان عبد القادر گیلانی که بیشینه آنان در کردستان زندگی می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آردینه انگلبینی نوعی حلوا که با انگبین سازند و حلوا پزان گاه در ساختن آن غش و بجای انگبین قند داخل کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطاریه
تصویر قطاریه
مار سیاه، اژدر مار، مار زهرپاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلندریه
تصویر قلندریه
کلندر یگری غلندر یگری
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه توسط قلم برشته تحریر آمده، مبتذل: نظامی که در رشته گوهر کشید قلمدیده ها را در قلم در کشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناریه
تصویر قناریه
اسپانیایی تازی گشته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قیصری، راسته بازار بزرگ: اهل تبریز حسب الفرمان شاه جهان شهر را آذین بسته قیصریه و بازارها را چون نوعروسان حجله نشاط آراستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غشمریه
تصویر غشمریه
ستم بیداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیصریه
تصویر قیصریه
((ق ِیا قَ صَ یِّ))
مؤنث قیصری، راسته بازار بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
Territoriality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
territorialité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
territorialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
территориальность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
Territorialität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
terytorialność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
територіальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
territorialidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
territorialità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
territorialiteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
क्षेत्रीयता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
teritorialitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
영토성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
טֶרִיטוֹרִיאַלוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
领土性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قلمرویی
تصویر قلمرویی
領土性
دیکشنری فارسی به ژاپنی